با پیگیری از اسم شغلی
الف ) ارتقاء سلامت
آیا میتوان براساس ساختمان شیمیایی مواد، قضاوت کرد که عامل خطری برای ایجاد آسم شغلی، محسوب میشوند یا خیر؟
بعضی از خصوصیات مولکولی مواد نشانگر مضر بودن آنها در سلامتی است و امکان دارد همین خصوصیات در رابطه با آسم شغلی نیز مطرح باشند که مقالاتی در این زمینه ارائه شده است و بررسی روی آن، ادامه دارد.
ارزیابی میزان مواجهه، نیازمند پاسخ به سئوالاتی از قبیل: چهکسی؟ چهکاری؟ کجا؟ و چگونه؟ دارد و نیازمند آشنایی به مسائلی است که پس از کنار هم گذاردن، مبین شدت و نوع مواجهه خواهند بود.
یکی از مشکلات بررسی کمی، مواجهه آن است که شناخت مستقیم عوامل مرتبط با خطر رینیت و آسم میسر نمیباشد و بهعنوان مثال وقتی ذرات آرد بهراحتی در یک نانوایی پخش میشوند و نانوا مبتلا به آسم شغلی میشود، برای کارفرما درک و باور این مطلب که مادة بیخطر و معمولی مانند آرد میتواند عامل آسم باشد مشکل است.
هنگامیکه مواجهه با عامل خاصی بهعنوان عامل خطر آسم شغلی و رینیت تلقی شود، ارزیابی باید طبق مراحل ذیل انجام شود:
• با پیگیری و نظارت، مشاغلی که میزان مواجهة زیادی دارند، شناسایی گردند ؛
• میزان مواجهه هر فرد، معلوم شود و تخمینی از میانگین و محدودة میزان مواجهه بهدست آید ؛
• از مکانهایی که دارای میزان مواجهه کمتر هستند نیز نمونههای اضافی گرفته شود.
در صورتیکه بخواهیم به یک دستورالعمل اجرایی و عملی برسیم، سئوال اساسی آن است که در هر شرایطی چه معیارهایی باید رعایت شوند تا میزان خطر را تاحد قابل قبولی تعدیل کنند.
برای پاسخ به این سئوال نیازمند دانستن اثرات سوء مواد و شرایط و نحوة مواجهه هستیم.
در موارد خاصی، شواهد خوبی دالبر وجود ارتباط بین خطر بروز حساسیت و میزان مواجهه یافت میشوند و هر چه میزان بیشتری از مواد استنشاق شوند، میزان بروز حساسیت، بیشتر میشود و احتمال تجربه علائم رینیت و یا آسم بیشتر میگردد.
ولی تعیین محدوده و حد میزان مواجههای که بیخطر تلقی شود، مشکل است. حتی ممکن است پس از بروز حساسیت، میزان مادهای که بتواند موجب بروز علائم شود از میزان دفعة اول، کمتر باشد.
مؤثرترین روش کنترل، اجتناب از مواجهه است که یا باید فرد را به شغل دیگری، مشغول کرد و یا در صورت امکان، مواد دارای ضرر کمتر را در اختیار آنها گذاشت.
کارهای دیگری نیز شاید مقدور باشد مثلاً شاید بتوان فرمولاسیون آنزیمها را بهصورت گرانول در آورد که احتمال تولید آئروسل کمتری دارند و یا رطوبت محیط را در جاهایی که سیانوآکریلات بهکار میبرند، افزایش داد. زیرا بخار، باعث تبدیل مونومرهای سیانوآکریلات به پلیمر میشود و تراکم، باعث ضرر کمتر میشود.
بهعنوان آخرین خط پیشگیری محافظت فردی در برابر عوامل مضر در جاهایی که مسائل گفته شده امکان پذیر نیست، اهمیت خاصی دارد. مثلاً در جاهایی که رنگهای حاوی دی ایزوسیانات بهکار میبرند،محافظت دستگاه تنفسی بهوسیلة ماسک، دارای اهمیت خاصی است.
ب) پیشگیری اولیه و تحت نظر قرار دادن (سورویلانس) محیط کار
شواهد خوبی در دست است که در مورد گروهی از مواد حساسکننده دستگاه تنفسی، عواملی مانند سیگار و سابقة آتوپی، احتمال بروز حساسیت را افزایش میدهد. آتوپی، در افراد زیادی یافت میشود و براساس شواهد تشخیصی، شاید به نسبت ۱ به ۳ در جمعیت وجود داشته باشد.
افراد آتوپیک، نسبت به آلرژنهای شایع مانند: مایت موجود در گرد و غبار منازل وگردههای گیاهان و علفزار، حساس هستند.
به نظر میرسد که بروز حساسیت شغلی در اثر بعضی از مواد مولد آسم مهم خصوصاً دیایزوسیاناتها با آتوپی، ارتباط داشته باشد ولی احتمال بروز حساسیت نسبت به عوامل دیگر مانند آلرژنهای حیوانات آزمایشگاهی و یا سایر مواد بیولوژیکی دارای مولکولهای درشت در افراد آتوپیک، افزایش مییابد. بنابراین وجود ریسک اضافی در موارد آتوپی باید مدنظر قرار گیرد و وجود یا عدم وجود آتوپی، بررسی شود.
سورویلانس محیط کار، یکی از اجزای اصلی پیشگیری از آسم شغلی در محیط کار است. برنامههای سورویلانس که در قالب پیشگیری ثانویه گنجانده میشوند بهدنبال تشخیص زود هنگام بیماران مبتلا به آسم هستند زیرا که در صورت تشخیص زود هنگام موربیدیته و از کار افتادگی با بهکار بستن مداخلة به هنگام، قابل پیشگیری هستند.
تشخیص آسم شغلی در محیط کار، از این نظر که امکان دارد کارگران دیگر نیز در معرض خطر قرار داشته باشند و نیازمند تشخیص به موقع و سریع باشند هم دارای اهمیت است.
رویکرد عمومی برنامههای سورویلانس، غربالگری طبی کارگران همکار و پایش میزان مواجهه است. در سورویلانس طبی میتوان یک پرسشنامه مبتنی بر علائم را بهصورت سالانه به افراد عرضه کرد و بر بهبود علائم در تعطیلات آخر هفته، تأکید ورزید و بهعلاوه اسپیرومتری دورهای سالانه نیز انجام داد و اسپیرومتریها را با اسپیرومتری پایه که در زمان استخدام کارگر بهدست آمده است، مقایسه کرد. مرور PEFهای ثبت شده در طی چند هفته نیز میتواند افرادی را که در معرض خطر بروز آسم شغلی هستند، کشف کند. در صورت فراهم بودن امکانات، کارشناسان بهداشت حرفهای میتوانند از هوای فضای محیط کار، نمونهبرداری کنند و مطمئن شوند که مسایل خاص مهندسی برای محافظت از کارگران، اعمال شده است.
مرور و به روز رسانی فهرست موادی که در هر صنعت، مورد استفاده هستند باید بهصورت دورهای انجام شود تا عوامل احتمالی مولد آسم، شناسایی شوند.
آزمون خراش پوستی ۱نیز در صنایع پرخطر میتواند در غربالگری طبی، گنجانده شود.
اسپیرومتری Cross – shift میتواند کارگرانی را که در اثر کار دچار کاهش حاد FEV۱ شدهاند کشف کند ولی برای کشف پاسخهای تأخیری که پس از ساعات کاری، احتمال بروز دارد، غیرحساس است.
از نظر تئوری آزمون چالشی سالانه با متاکولین، مطلوب به نظر میرسد ولی انجام آن در جمعیت زیاد تحت مواجهه، عملی نیست.
پ) پیشگیری ثانویه
کارگران، نیازمند بیماریابی دقیق و درمان هستند. بیماریابی، معمولاً شامل پایش دو ساعته PEF در زمان کار و غیر آن طی یک دورة سه هفتهای است. در تعداد زیادی از کارگران، علائم آسم در صورت قطع مواجهه، باقی میمانند.
عوامل متعددی بهعنوان مسئول افزایش احتمال باقی ماندن علائم پس از قطع مواجهه، مطرح شدهاند که بهطور تقریبی شامل موارد ذیل میباشند:
۱. نوع عامل، مواد دارای وزن مولکولی کم (مانند دیایزوسیانات و دود ناشی ازکلوفان)، احتمال بیشتری برای توأم بودن با علائم مداوم را دارند ؛
۲. فاصله طولانی ما بین بروز علائم و قطع مواجهه ؛
۳. شدت افزایش یافته علائم در زمان قطع علائم ؛
۴. سابقه قبلی خسخس و سیگار کشیدن.
وقتی نتوان در بازگرداندن کارگر به کار قبلی موفق شد، باید تغییر شغل کارگر را مدنظر داشت. باید با ارزیابی شغل جدید، مطمئن شد که نه تنها مواجهه با مواد حساسکننده، وجود ندارد، بلکه عوامل تشدیدکنندة علائم نیز در محیط کار جدید، وجود ندارد.
http://www.pezeshk.us
آیا میتوان براساس ساختمان شیمیایی مواد، قضاوت کرد که عامل خطری برای ایجاد آسم شغلی، محسوب میشوند یا خیر؟
بعضی از خصوصیات مولکولی مواد نشانگر مضر بودن آنها در سلامتی است و امکان دارد همین خصوصیات در رابطه با آسم شغلی نیز مطرح باشند که مقالاتی در این زمینه ارائه شده است و بررسی روی آن، ادامه دارد.
ارزیابی میزان مواجهه، نیازمند پاسخ به سئوالاتی از قبیل: چهکسی؟ چهکاری؟ کجا؟ و چگونه؟ دارد و نیازمند آشنایی به مسائلی است که پس از کنار هم گذاردن، مبین شدت و نوع مواجهه خواهند بود.
یکی از مشکلات بررسی کمی، مواجهه آن است که شناخت مستقیم عوامل مرتبط با خطر رینیت و آسم میسر نمیباشد و بهعنوان مثال وقتی ذرات آرد بهراحتی در یک نانوایی پخش میشوند و نانوا مبتلا به آسم شغلی میشود، برای کارفرما درک و باور این مطلب که مادة بیخطر و معمولی مانند آرد میتواند عامل آسم باشد مشکل است.
هنگامیکه مواجهه با عامل خاصی بهعنوان عامل خطر آسم شغلی و رینیت تلقی شود، ارزیابی باید طبق مراحل ذیل انجام شود:
• با پیگیری و نظارت، مشاغلی که میزان مواجهة زیادی دارند، شناسایی گردند ؛
• میزان مواجهه هر فرد، معلوم شود و تخمینی از میانگین و محدودة میزان مواجهه بهدست آید ؛
• از مکانهایی که دارای میزان مواجهه کمتر هستند نیز نمونههای اضافی گرفته شود.
در صورتیکه بخواهیم به یک دستورالعمل اجرایی و عملی برسیم، سئوال اساسی آن است که در هر شرایطی چه معیارهایی باید رعایت شوند تا میزان خطر را تاحد قابل قبولی تعدیل کنند.
برای پاسخ به این سئوال نیازمند دانستن اثرات سوء مواد و شرایط و نحوة مواجهه هستیم.
در موارد خاصی، شواهد خوبی دالبر وجود ارتباط بین خطر بروز حساسیت و میزان مواجهه یافت میشوند و هر چه میزان بیشتری از مواد استنشاق شوند، میزان بروز حساسیت، بیشتر میشود و احتمال تجربه علائم رینیت و یا آسم بیشتر میگردد.
ولی تعیین محدوده و حد میزان مواجههای که بیخطر تلقی شود، مشکل است. حتی ممکن است پس از بروز حساسیت، میزان مادهای که بتواند موجب بروز علائم شود از میزان دفعة اول، کمتر باشد.
مؤثرترین روش کنترل، اجتناب از مواجهه است که یا باید فرد را به شغل دیگری، مشغول کرد و یا در صورت امکان، مواد دارای ضرر کمتر را در اختیار آنها گذاشت.
کارهای دیگری نیز شاید مقدور باشد مثلاً شاید بتوان فرمولاسیون آنزیمها را بهصورت گرانول در آورد که احتمال تولید آئروسل کمتری دارند و یا رطوبت محیط را در جاهایی که سیانوآکریلات بهکار میبرند، افزایش داد. زیرا بخار، باعث تبدیل مونومرهای سیانوآکریلات به پلیمر میشود و تراکم، باعث ضرر کمتر میشود.
بهعنوان آخرین خط پیشگیری محافظت فردی در برابر عوامل مضر در جاهایی که مسائل گفته شده امکان پذیر نیست، اهمیت خاصی دارد. مثلاً در جاهایی که رنگهای حاوی دی ایزوسیانات بهکار میبرند،محافظت دستگاه تنفسی بهوسیلة ماسک، دارای اهمیت خاصی است.
ب) پیشگیری اولیه و تحت نظر قرار دادن (سورویلانس) محیط کار
شواهد خوبی در دست است که در مورد گروهی از مواد حساسکننده دستگاه تنفسی، عواملی مانند سیگار و سابقة آتوپی، احتمال بروز حساسیت را افزایش میدهد. آتوپی، در افراد زیادی یافت میشود و براساس شواهد تشخیصی، شاید به نسبت ۱ به ۳ در جمعیت وجود داشته باشد.
افراد آتوپیک، نسبت به آلرژنهای شایع مانند: مایت موجود در گرد و غبار منازل وگردههای گیاهان و علفزار، حساس هستند.
به نظر میرسد که بروز حساسیت شغلی در اثر بعضی از مواد مولد آسم مهم خصوصاً دیایزوسیاناتها با آتوپی، ارتباط داشته باشد ولی احتمال بروز حساسیت نسبت به عوامل دیگر مانند آلرژنهای حیوانات آزمایشگاهی و یا سایر مواد بیولوژیکی دارای مولکولهای درشت در افراد آتوپیک، افزایش مییابد. بنابراین وجود ریسک اضافی در موارد آتوپی باید مدنظر قرار گیرد و وجود یا عدم وجود آتوپی، بررسی شود.
سورویلانس محیط کار، یکی از اجزای اصلی پیشگیری از آسم شغلی در محیط کار است. برنامههای سورویلانس که در قالب پیشگیری ثانویه گنجانده میشوند بهدنبال تشخیص زود هنگام بیماران مبتلا به آسم هستند زیرا که در صورت تشخیص زود هنگام موربیدیته و از کار افتادگی با بهکار بستن مداخلة به هنگام، قابل پیشگیری هستند.
تشخیص آسم شغلی در محیط کار، از این نظر که امکان دارد کارگران دیگر نیز در معرض خطر قرار داشته باشند و نیازمند تشخیص به موقع و سریع باشند هم دارای اهمیت است.
رویکرد عمومی برنامههای سورویلانس، غربالگری طبی کارگران همکار و پایش میزان مواجهه است. در سورویلانس طبی میتوان یک پرسشنامه مبتنی بر علائم را بهصورت سالانه به افراد عرضه کرد و بر بهبود علائم در تعطیلات آخر هفته، تأکید ورزید و بهعلاوه اسپیرومتری دورهای سالانه نیز انجام داد و اسپیرومتریها را با اسپیرومتری پایه که در زمان استخدام کارگر بهدست آمده است، مقایسه کرد. مرور PEFهای ثبت شده در طی چند هفته نیز میتواند افرادی را که در معرض خطر بروز آسم شغلی هستند، کشف کند. در صورت فراهم بودن امکانات، کارشناسان بهداشت حرفهای میتوانند از هوای فضای محیط کار، نمونهبرداری کنند و مطمئن شوند که مسایل خاص مهندسی برای محافظت از کارگران، اعمال شده است.
مرور و به روز رسانی فهرست موادی که در هر صنعت، مورد استفاده هستند باید بهصورت دورهای انجام شود تا عوامل احتمالی مولد آسم، شناسایی شوند.
آزمون خراش پوستی ۱نیز در صنایع پرخطر میتواند در غربالگری طبی، گنجانده شود.
اسپیرومتری Cross – shift میتواند کارگرانی را که در اثر کار دچار کاهش حاد FEV۱ شدهاند کشف کند ولی برای کشف پاسخهای تأخیری که پس از ساعات کاری، احتمال بروز دارد، غیرحساس است.
از نظر تئوری آزمون چالشی سالانه با متاکولین، مطلوب به نظر میرسد ولی انجام آن در جمعیت زیاد تحت مواجهه، عملی نیست.
پ) پیشگیری ثانویه
کارگران، نیازمند بیماریابی دقیق و درمان هستند. بیماریابی، معمولاً شامل پایش دو ساعته PEF در زمان کار و غیر آن طی یک دورة سه هفتهای است. در تعداد زیادی از کارگران، علائم آسم در صورت قطع مواجهه، باقی میمانند.
عوامل متعددی بهعنوان مسئول افزایش احتمال باقی ماندن علائم پس از قطع مواجهه، مطرح شدهاند که بهطور تقریبی شامل موارد ذیل میباشند:
۱. نوع عامل، مواد دارای وزن مولکولی کم (مانند دیایزوسیانات و دود ناشی ازکلوفان)، احتمال بیشتری برای توأم بودن با علائم مداوم را دارند ؛
۲. فاصله طولانی ما بین بروز علائم و قطع مواجهه ؛
۳. شدت افزایش یافته علائم در زمان قطع علائم ؛
۴. سابقه قبلی خسخس و سیگار کشیدن.
وقتی نتوان در بازگرداندن کارگر به کار قبلی موفق شد، باید تغییر شغل کارگر را مدنظر داشت. باید با ارزیابی شغل جدید، مطمئن شد که نه تنها مواجهه با مواد حساسکننده، وجود ندارد، بلکه عوامل تشدیدکنندة علائم نیز در محیط کار جدید، وجود ندارد.
http://www.pezeshk.us
+ نوشته شده در ساعت توسط جنید
|
موضوعات متنوع در بارهگیاهان-بیماریها-و...