بهداشت روان در مدرسه

هر عاملي كه باعث ايجاد ناتواني در انسان شود، از مصاديق بيماري‌ها محسوب مي شود. يادگرفتن بخصوص در دوران تحصيل يك توانايي است و مشكلات سلامت روان كه باعث درجه‌اي از ناتواني در انسان و گاهی اضطراب بيش از حد می شود، بيماري است و بايد براي درمان آن نزد درمانگر توانا رفت.
بين 10 تا 20 درصد افراد جامعه ممكن است درجاتي از مشكلات رواني داشته باشند، كه درمان آن نیازمند مراجعه به پزشك است. توجه به این نکته ضروری است که هر بیماری روانی به منزله دیوانگی نیست و زمينه‌هاي فردي يا ارثي، عوامل رفتاري و عوامل محيطي از علل بروز بيماريهاي رواني می باشند .
همة دانش آموزاني كه وارد مدرسه مي‌شوند آرزوي مشتركي دارند و آن ورود به دانشگاه و ادامة تحصيل است ولي امكان اينكه همه بتوانند در رشته مورد علاقه خود قبول شوند وجود ندارد. اگر انحصاراً ورود به دانشگاه براي دانش‌آموزان معیار موفقیت و ارزش شود می تواند موجبات افسردگي آنها را فراهم كند.
واقع گرا نبودن و داشتن آرزوهاي بزرگ و عدم توجه به محدويت‌هاي جامعه از زمينه‌هاي ديگر بروز افسردگي است که مهارآنها تلاش همه جانبه ای را از طرف مسئولین و آحاد جامعه می طلبد.
كنترل عوامل محيطي، فردي، ژنتيكي و شناختن توانايي‌هاي هر فرد در داشتن احساس خوشبختي، از عواملي می باشد كه باتغيير ‌آنها مي‌توان يك زندگي خوب و سالم درجامعه ايجاد كرد.

امروزه در نقش و وظايف مدارس بسياري از كشورهاي جهان دگرگوني هاي عظيمي رخ داده است. اين تحولات باعث شده تا علاوه بر نقش سنتي مدرسه يعني آموزش صرف و رشد مهارت هايي مانند خواندن و نوشتن و اكتساب دانش، نقش پرورش روان و تكامل انسان نيز مورد توجه قرار گيرد.

در حال حاضر در بسياري از كشورها فعاليت هاي پرورشي و بهداشتي وسيعي به عهده مدارس گذاشته شده است كه مطالعات حكايت از نتايج و پيامدهاي مثبت آن دارد.
در كشور ما نيز با توجه به خيل عظيم دانش آموزان و همچنين نقش سلامت روان در پرورش كودكان و نوجوانان ، توجه بيشتر به نقش پرورشي مدارس ضرورت تام دارد. حال زمان آن است كه با ايجاد زمينه هاي مناسب به ارتقاي بهداشت روان و سطح سلامت در مدارس پرداخته و شرايطي فراهم شود تا مسئولان مدارس، برنامه ريزان، مشاوران، روان شناسان و ديگر دست اندركاران آموزش و پرورش از طريق آشنايي با موضوعات بهداشت روان، نونهالان اين آب و خاك را براي دست يابي به روان سالم ياري دهند.
بهداشت روان صرفاً در محيط سالم فيزيكي به دست نمي آيد بلكه محيط سالم رواني نيز يك اصل مهم است. چه بسا كه محيط فيزيكي كودكان، سالم و آرام باشد اما محيط رواني آنها از درون ناامن و اضطراب انگيز باشد.


بهداشت روان نوجوانان وجوانان
بهداشت و سلامت روان نوجوانان وجوانان موضوعي است كه به توجه جدي نياز دارد. امروزه با استفاده از برنامه هاي مختلف مانند آموزش مهارت هاي زندگي، آموزش بهداشت روان ، مداخلات بهداشتي مبتني بر مدرسه و نيز درمان هاي تخصصي، مي توان به كودكان كمك كرد تا زندگي مفيدتر و رضايتمندانه تري داشته باشند.
همه كودكان در زندگي خود با استرس هاي شديدي روبه رو مي شوند كه بخشي از آنها ناشي از تغييرات رشد بهنجار كودكان است، مانند رشد و تغييرات هورموني و همچنين تغييراتي كه در ارتباط با والدين و اجتماع رخ مي دهد.
استرس هاي ديگر از عمومیت کمتری برخوردار است و شامل فشار براي پيشرفت در مدرسه ، نقل و انتقال خانواده ، نزاع والدين ، طلاق، تغيير مدرسه يا فشار دوستان براي سوء استفاده از مواد می شود.
بسياري از نوجوانان وجوانان بدون اين كه دچار مشكلات رفتاري يا تحصيلي جدي شوند اين دوره را پشت سر مي گذارند و اين امر به عواملي چون مهارت هاي مقابله اي موفقيت آميز ، ميزان حمايت هاي قابل دسترس و ميزان استرس هاي محيطي وابسته است.
متأسفانه تشخیص كودكاني كه مشكلات سلامت روان دارند تا پيش از بروز مشكل، امردشواری است ، بنابراين در برنامه ريزي هاي بهداشتي همه كودكان و نوجوانان بايد مدنظر قرار گيرند و دامنه گسترده اي از مداخلات، از آموزش مهارت هايي براي سلامت روان گرفته تا مداخلات اختصاصي بهداشت روان به كار گرفته شود.
تقريباً يك پنجم كودكان بدون در نظر گرفتن اين كه كجا و چگونه زندگي مي كنند در دوران كودكي دچار اختلالات رفتاري، هيجاني مي شوند. حتي با محافظه كارانه ترين برآورد هم مي توان ادعا كرد كه 10 درصد كل كودكان، در طول اين دوره دچار آشفتگي هاي رواني مي شوند كه با آسيب هاي جدي همراه است.
برای تأمين نيازهاي كودكان و نوجوانان بايد بين نهادهاي جامعه نگر، نهادهاي مربوط به جوانان و سازمان هاي ورزشي ، نهادهاي مذهبي ، موزه ها ، پارك ها و كتابخانه ها و... از يك سو و ازسوی دیگرخانواده ، مدرسه ، سازمان هاي بهداشتي، رسانه هاي گروهي و دولت، همكاري و فعاليت مشترك ايجاد شود.

نقش مدارس در ارتقاي بهداشت روان
مدرسه براي بهبود زندگي بسياري از كودكان و نوجوانان فرصت بسيار مناسبي فراهم مي كند. به موازات حركت ملت ها در جهت آموزش همگاني، نقش مدارس در ارائه خدماتي مانند خدمات بهداشت روان در امور تحصيل اهميت روزافزون يافته است. به دلائل زیردر حال حاضر مدارس با حمايت كامل خانواده و اجتماع بهترين محل براي برنامه هاي جامع بهداشت روان به شمار مي رود:
- تقريباً تمام كودكان در دوره اي از زندگي خود به مدرسه مي روند.
- مدارس قوي ترين سازمان اجتماعي و آموزشي قابل دسترسي براي مداخله هستند.
- مدارس اثر عميقي بر كودكان ، خانواده ها و اجتماع مي گذارند.
- مدارس مانند شبكه اي امن از كودكان در برابر خطراتي كه بر يادگيري، رشد و سلامت رواني اجتماعي تأثير می گذارد محافظت مي كنند.
- مدرسه همگام با خانواده نقش تعيين كننده اي در ايجاد يا تخريب عزت نفس كودك و احساس شايستگي آنان دارد.
- مدرسه در زندگي بسياري از كودكان و رشد قوای آنها نقش اساسي دارد، بويژه هنگامي كه خانواده از ايفاي نقش هاي اساسي خود ناتوان باشد.
بنابراين مدارس براي بسياري از كودكان حساس ترين و مناسب ترين نقطه مداخلات بهداشت روان است. از آنجا كه همه كودكان بخصوص كودكان در معرض خطر وارد مدرسه نمي شوند يا مدرسه را ترك مي كنند ، براي ماندن اين كودكان در مدرسه يا دسترسي به كودكاني كه مدرسه نمي روند بايد به فكر استراتژي های ديگر بود.
توانايي و انگيزه ی كودكان براي ماندن در مدرسه، يادگيري و استفاده از آموزه هايشان متأثر از سلامت روان آنان است و نیز برسلامت روان آنهاتأثیرگذاراست.

محيط و موسسات آموزشي در سطوح مختلف كودكستان ، دبستان ، دبيرستان و دانشگاه از عواملي هستند كه تأثير اساسي در بهداشت روان افراد دارند. كار آموزش و پرورش در آموزشگاه ها در واقع دنباله ی كار پرورش شخصيت افراد در محيط خانواده است.
كودكان در محيط آموزشگاه ها ياد مي گيرند كه چگونه رفتار اجتماعي داشته باشند و نقش خود را در اجتماع ايفا كنند. آنان مي آموزند در چه محدوده اي بينديشند و حس همكاري داشته باشند. اين محيط مي تواند ارتباط درستي با كودك برقرار كند و او را آماده پذيرش مسئوليت تصميم گيري و حل مسائل زندگي سازد.
كودكاني كه تازه به محيط آموزشگاه پا مي گذارند مسلماً از شرایط یکسانی برخوردار نیستند، زیرا هريك از آنان در محيط خانوادگي خاص خود تربيت شده اند و والدين آنها سليقه هاي تربيتي متفاوتي دارند. مربيان و آموزگاران بايد با درايت اين مسائل را درك كنند و كودكان را با محيط جديد تطبيق دهند.
آموزشگاه محيطي نيست كه فقط مسائل و مطالبي به كودك القا شود، بلكه در اين محيط اخلاق و رفتار كودك نيز تكوين مي يابد. كودكي كه به مدرسه مي رود به دنبال احساس تعلقی مشابه آنچه در خانه تجربه كرده است مي گردد و در صورتي كه در خانواده به اين احساس دست نيافته باشد در پي جبران آن در مدرسه است.
هرگاه نتواند در گروه همسن خود به احساس ارزشمند بودن برسد براي نشان دادن اين كه فرد باارزشي است درصدد جلب توجه ديگران برمي آيد. اين جلب توجه ممكن است به شيوه هاي مختلفي بروز كند.
برخي كودكان از طريق پيشرفت تحصيلي ، ورزشي و اجتماعي اين نياز را در خود رفع مي كنند. كودكي كه محروميت خود را به صورت پرخاشگري نشان مي دهد در كلاس اختلال به وجود مي آورد و باعث ناراحتي معلم و مدير مدرسه مي شود. كودكي كه خشم خود را فرو مي خورد، به صورت موقت رفتارش را کنترل می کند ولی در نهایت دچار نافرمانی ومشکلات رفتاری می شود.
معمولاً دلايل ناسازگاري در كلاس درس روشن است. هر كودكي ميل به موفقيت دارد. ولي اگر وظايف او خارج از حدود استعداد و علاقه اش باشد احساس ناكامي و بي حوصلگي خواهد كرد. اين احساس محروميت آزاردهنده است و او بايد به گونه اي آن را جبران كند.
اين جبران ممكن است به صورت آزار رساندن به معلم ، تخريب كتاب و صندلي و نيز اذيت كردن همكلاسي ها جلوه نمايد. هر كودكي دوست دارد ديگران و بخصوص معلم و هم كلاسي هايش بدانند كه او بااستعداد است .هرچند تا حدي كم استعداد باشد بايد به طور كلي او را همان طور كه هست قبول كنند.
اين پذيرش از طرف ديگران و معلم به او احساس اعتماد به نفس و اطمينان خاطر مي بخشد و او را شخصي باارزش نشان مي دهد.

نقش معلم در بهداشت روان كودكان

تحقيقات گوناگون در اين زمينه نشان مي دهد رفتار دانش آموزان دبستاني بسيار به رفتار معلمان آنها بستگي دارد، چنانچه معلمي روش محبت آميز همراه با انضباط منطقي در كلاس خود به كار گيرد از همكاري علاقه مندي و قدرت ابتكار شاگردانش بهره مند خواهد شد. برعكس معلمي كه از روش پرخاشگرانه و زور و تهديد استفاده مي كند، شاگردانش نيز با بي انضباطي در كلاس ، بي توجهي به درس و پرخاشگري صريح ظاهر مي شوند. چنين معلمي نمي تواند منبع دانش براي اطفال باشد و اگر از طريق تنبيه و پرخاشگري هم بتواند انضباط را در كلاس حاكم سازد چنين حالتي پايدار نخواهد بود و نمي تواند احساس همكاري و علاقه مندي در شاگردان به وجود آورد. ميل به پيشرفت درسي در اغلب كودكان وجود دارد و اين تمايل تنها هنگامي ارضا مي شود كه هدف هاي مورد نظر كودك خارج از دسترس او نباشد. تلاش معلم نبايد تنها به اين منجر شود كه دانش آموزان بهترين نمره را كسب كنند، بلكه بايد بكوشد به هر فرد به اندازه توانايي او مسئوليت دهد و تا حد امكان به پرورش فكري ، رواني و جسماني كودك بپردازد.
معلمان در محيط آموزشگاهي مي توانند با ارائه ارزش هاي صحيح و منطقي بزرگسالان به دانش آموزان به نحو احسن كمك كنند. ميگنا دات آي آر. دادن پاداش مناسب ، جهت همانندسازي و ياري كردن آنها و رضايت داشتن از محيط مدرسه از اهميت خاصي برخوردار است زيرا كودكان بعضاً با كنترل دروني نامناسب و اجتماعي شدن نامطلوب به مدرسه مي آيند. اگر كمك معلمان نباشد چنين كودكانی در مدرسه نيز شكست مي خورند و انگيزه بسيار كمي براي پذيرش ارزش هاي صحيح مدرسه خواهند داشت .
كودكي كه رضايت كافي از مدرسه به دست نياورد اغلب در همانندسازي با اولياي مدرسه شكست مي خورد و با مشكلات انضباطي و تحصيلي مواجه مي شود و در نهايت عده زيادي از آنها ترك تحصيل مي كنند.
امروزه بيشتر روان شناسان تربيتي معتقدند كاركنان مدرسه در سلامت روان دانش آموزان داراي نقش هاي حرفه اي هستند. مسئوليت اولياي مدرسه فقط در پرورش نيروي عقلي و آشنا كردن دانش آموزان به مسائل اجتماعي و اخلاقي خلاصه نمي شود. مدرسه مسئول تغيير و اصلاح رفتارهاي ناسازگارانه و تأمين بلوغ عاطفي و سلامت رواني دانش آموزان است.
در مدرسه فرزندان عاطفه و محبت را تجربه مي كنند، معلم با محبت و توجه، آنان را در مسير صحيح هدايت مي كند. دانش آموز در مدرسه چگونگي برقراري روابط درست عاطفي و سازگاري با ديگران و مسووليت پذيري را مي آموزد و راه هاي مبارزه با كينه توزي ، ديگرآزاري و حسادت را ياد مي گيرد.
تحقيقات متفاوتي كه در اين زمينه انجام شده نشان مي دهد رفتار كودكان دبستاني بستگي زیادی به رفتار معلمان آنها دارد و چنانچه معلمي روش محبت آميز همراه با انضباط منطقي را در كلاس خود به كار ببرد از همكاري ، علاقه مندي و قدرت ابتكار شاگردانش بهره مند مي شود.
نقش الگويي معلم و نفوذي كه او در انضباط دادن به رفتارهاي دانش آموزان دارد بر همگان روشن است. از آنجا كه دانش آموزان يكي از الگوهاي مهم رفتاري خود را معلمان قرار مي دهند، اگر معلم از ويژگي الگودهي خوبي برخوردار باشد مي تواند تأثيرات عميقي در رشد شخصيت و بهداشت روان دانش آموزان باقي بگذارد.
معلمي كه الگوي تعاملي و متعادلي ميان خود و دانش آموز برقرار مي كند و در اين ارتباط به شخصيت و نيازهاي دانش آموزان توجه كافي دارد و كارها را بر اساس استعدادها و تمايلات، ميان شاگردان تقسيم مي كند، نقش بهتري را در بهداشت روان دانش آموزان ايفا خواهد كرد.
به بيان ديگر معلم بايد كودك را بپذيرد هرچند نمي تواند همه رفتار هاي او را بپذيرد. به كودك بايد احترام گذاشت و به عنوان انساني با توانايي هاي بالقوه به او ارج نهاد. هرچند او كوچك تر و ناپخته تر، كم دانش تر و كم تجربه تر از معلم است. معلم نبايد كوشش خويش را صرف حكمراني بر كودك كند، بلكه بايد سعي در جهت دادن اعمال كودك به سوي پيشرفت موفقيت آميز و سازگاري هر چه بيشتر كند.
ماهيت اين رابطه ی كمكي ، بستگي به احساسات واقعي معلم دارد. معلم بايد قادر به بيان و ابراز احساسات واقعي خويش باشد تا آن كه كودك بتواند او را به عنوان يك انسان شريف و قابل اعتماد ببيند و نه فردي كه پيوسته چيزي را از او پنهان مي دارد.
چنين معلمي در عين حال كه درصدد ايجاد تغيير مطلوب در رفتار كودك است هرگز براي او تهديدآميز نيست. او نسبت به زندگي گذشته و حال كودك تعصبي ندارد بلكه آينده كودك را بر حسب توانايي هايش در نظر دارد. اگر معلم بتواند به كودك تفهيم كند كه سعي دارد به او كمك كند و اگر بتواند به كودك نشان دهد كه صفات و عادات خوب كودك را مي شناسد بيشتر قادر خواهد بود به نتايج مطلوب دست يابد.
مهم ترين شرط معلم خوب از لحاظ بهداشت روان اين است كه او با كمال صميميت و خلوص نيت كودكان را دوست بدارد و از رفتار آنان آزرده نشود ، بلكه با صبر و حوصله و خوشرويي، سعي كند به عمق مشكلات كودكان پي ببرد و در حل اين مسائل تا حد ممكن بكوشد.
معلم نبايد تمام تلاش خود را صرف اين كند كه دانش آموزان بهترين نمره را كسب كنند بلكه بايد بكوشد به هر فرد به اندازه توانايي او مسئوليت دهد و حتي الامكان در پرورش فكري و رواني و جسماني كودك بكوشد.
روشي كه اكنون در ارزشيابي تحصيلي به كار مي رود روش نامطلوبي است زيرا نمرات آنقدر دقيق نيستند كه معلم بتواند ميان 15 و 16 يا 9 و 10 را بخوبي تشخيص دهد و فرق بگذارد. بعلاوه هميشه براي شاگرد هدف مطلق كاملي وجود دارد كه او بايد با تمام قوا براي به دست آوردن آن بكوشد. حتی درصورتی که دانش آموز نمره کامل هم بگیرد، ممکن است تمام مطالب را نداند. در ضمن از نظر بهداشت روان نامطلوب است كه برتری جويي را ملاك نظر كودكان قرار دهيم.
هدف كودك نبايد رسيدن به بهترین شرایط و برتري جويي باشد بلكه مقصود بايد صرفاً كسب دانش باشد تا به وسيله آن شخص براي خود و ديگران سودمند واقع شود. نمره و بويژه نمره ی عددي ، كودكان را به رقابت شديد تحريك مي كند در حالي كه از نظر تربيتي و رواني صحيح نيست که هدف عمده ی تحصيل فقط آرزوي غلبه بر ديگران باشد.
نتايج مضر اين روش (نمره دادن) بيش از همه متوجه افراد كم هوش مي شود، زيرا آنها قادر به رقابت با ديگران نيستند و از اين بابت احساس حقارت ، حماقت و شكست شديد خواهند كرد. شكست هميشه نامطلوب است و شکست هایپي درپي معمولاً منجر به رفتار غيرعادي خواهد شد. موفقيت تجربه مثبت و مفيدي است که باعث ايجاد تعادل شخصيت و احساس اعتماد به نفس مي شود.
يكي از عوامل مؤثر بر سلامت روان دانش آموز، درك شدن او توسط معلمش است. معلم بايد در ارتباط با شاگردان آنچنان رفتاري داشته باشد كه شاگرد تنبل و قوي و فقير و غني همه خيال كنند كه معلم به خاطر هر يك از آنان به كلاس درس آمده است. اگر دانش آموز درك شود به آن معلم علاقه مند شده، به سوي او كشيده خواهد شد ، در ديدارش آثار شادماني و نشاط و خرمي موج خواهد زد و اگر به او بگويند كه اين معلم ديگر به اين مدرسه نخواهد آمد اشك چهره او را در برخواهد گرفت.
امروزه ناله بسياري از دانش آموزان دبيرستاني از اين منظر بلند شده است و همه فرياد مي زنند كه معلمان ما را درك نمي كنند، ما مي خواهيم آنان ما را درك كنند، همان طور كه هستيم ما را شناسايي كنند.
با همه دشواري ها شخصيت هايمان را بشناسند ، با همه عيوب و نارسايي هايمان، با همه آرمان ها و انديشه هايمان ما را دريابند. به عبارت ديگر آنها مي گويند ما مي خواهيم معلمان همه وجود روحي ما را لمس كنند نه اين كه تنها به درس دادن قناعت كنند.
نظام تعليم و تربيت مدرسه بايد چنان باشد كه در آن هر دانش آموزي بتواند دوست داشتن و دوست داشته شدن و احساس ارزش را تجربه كند. معلمي كه به مقام انساني كودكان و نوجوانان ارج مي نهد و خالصانه سعي دارد آنچه را كه مي داند به دانش آموزان بياموزد ، نه تنها نيازهاي رواني آنان را ارضا مي كند بلكه برقراري روابط صحيح عاطفي ،ميگنا دات آي آر. سازگاري با ديگران و مسئوليت پذيري را نيز به ايشان مي آموزد. در چنين فضاي تربيتي افراد به بلوغ عاطفي مي رسند و از لحاظ رواني سالم بار مي آيند.

نتيجه گيري :
فلسفه تعليم و تربيت عصر ما با سال هاي گذشته متفاوت است. به اين معني که هدف آموزش و پرورش تنها تعليم دروس نيست ، بلكه هدف پرورش جسم و روان دانش آموزان است. برآوردن احتياجات جسماني و اجتماعي، رواني كودك در مدرسه، قسمت عمده اي از تربيت او را شامل مي شود كه از عوامل بسيار مهم پرورش كودك است.
اگر چه تربيت جسماني كودك در مدارس از سال ها پيش مقرر شده و امكاناتي در مدارس فراهم آمده ولي موضوع سلامت روان کودکان هنوز به شكل صحيح مورد توجه و قبول مدرسه قرار نگرفته و بر اساس اين غفلت ، مدرسه ، به طور غير مستقيم در ازدياد اختلالات رواني كودكان موثر واقع شده است.
بايد بپذيريم مسئوليت اولياي مدرسه به افزایش علم و آشنا كردن دانش آموزان به ارزش هاي شناختي، اجتماعي و اخلاقي خلاصه نمي شود، بلكه آنها مسئول تغيير و اصلاح رفتارهاي ناسازگار و تأمين بلوغ فكري و سلامت روان كودكان و نوجوانان نيز هستند. همچنين توجه مربيان و والدين به اين نیاز های رواني، اجتماعي نه تنها زمينه مساعدي براي شكوفايي استعدادهاي نهفته كودكان و نوجوانان را فراهم مي آورد، بلكه در بهبود سلامت روان آنها نيز مؤثر خواهد بود      

سه ‌پايه سلامت روان

سازمان جهاني بهداشت که هدف خود را دستيابي به عالي‌ترين سطح ممکن بهداشت براي همه مردم تعيين کرده، در اساسنامه خود در تعريف سلامت مي‌گويد: «منظور از سلامت، حالت رفاه کامل جسماني، رواني و اجتماعي است، نه صرفا فقدان بيماري يا عليلي.» براساس اين تعريف، فردي داراي سلامت روان است که: «توانمندي‌هاي خود را بشناسد و توانايي مقابله با استرس‌هاي روزمره را داشته باشد و به شکل مفيد و موثري در جامعه مشاركت و فعاليت داشته باشد.»...
هرچند براساس تعريف سازمان جهاني بهداشت، منظور از سلامت فقط بيمار نبودن نيست اما هيچ راهكاري درباره اينکه چگونه مي توان در تمام زمينه‌هاي جسماني، رواني و اجتماعي رفاه را به دست آورد، ارائه نشده است. البته پژوهشگران و محققان در هر دو ميدان؛ يعني بهداشت جسم و بهداشت روان، گام‌هاي جدي برداشته‌اند. اگر بخواهيم تعريفي سخت‌گيرانه براي روان سالم مطرح کنيم بايد فردي را در نظر بگيريم که از هر نظر هيچ‌گونه مشکلي نداشته باشد و در شرايطي هم كه در معرض استرس‌هاي گوناگون قرار مي‌گيرد حتي به‌طور موقت، دچار مشکل نشود. چنين افرادي علاوه بر اينكه از كيفيت زندگي خوبي برخوردارند و به خوبي زندگي مي‌کنند، بايد به ساير افراد در داشتن زندگي خوب کمک ‌کنند درحالي كه در جامعه امروزي، کمتر کسي را مي‌توان يافت که با اين تعريف، روان سالمي داشته باشد.
بيشتر افراد در برخورد با مسايل روزمره زندگي، علاوه بر اينكه مشکلاتي با شدت‌هاي مختلف را تجربه مي‌کنند، دچار استرس‌ نيز مي‌شوند. برخي از اين مشكلات، زودگذر هستند و برخي نقشي ماندگارتر دارند.

اول، آرامش
بدون ترديد آرامش اولين شرط روان سالم است و در سايه آن مي‌توان به شکل متعادلي به ساير امور زندگي و پيشرفت هم رسيد. البته منظور از آرامش، آرامش نسبي و نداشتن دغدغه‌هاي متعدد و گاه فلج‌کننده است. البته در دنياي امروز، هيچ‌کس بدون دغدغه و گرفتاري نيست اما نکته مهم اين است که فرد بتواند به درستي شرايط را ارزيابي و براي رفع و کاهش اين نگراني‌ها اقدام کند و در صورتي هم كه مشكلات قابل‌ حل نيستند به‌گونه‌اي با آنها کنار بيايد، نه اينکه گرفتاري‌ها، عملكرد و زندگي او را تحت‌تاثير قرار بدهند و باعث سلب آرامشش شوند.

دوم، مديريت هيجان
 از ديگر ويژگي‌هاي مهم سلامت روان، توانايي کنترل و بروز مناسب احساسات و هيجان‌ها است. بروز احساسات بايد به‌گونه‌اي باشد كه از يک طرف فرد نخواهد احساس‌هايش را سرکوب کند و از طرف ديگر، مهارگسيخته آنها را بروز ندهد. همچنين انتظار مي‌رود ذهن سالم بتواند محيط پيرامون خود را به‌درستي ادراک کند. انسان به کمک حواس پنجگانه، جهان را درك مي‌كند، دركي كه با واقعيت بيروني هماهنگ است؛ چيزي نه بيشتر و نه کمتر از آن. ممکن است تعجب کنيد و بپرسيد مگر ممکن است ادراک‌ها با واقعيت همخوان نباشند؟ بله! در برخي شرايط بيمارگونه، ممکن است فرد دركي درست از عالم خارج نداشته باشد، براي مثال صدايي بشنود يا چيزي ببيند که وجود خارجي ندارد. البته اين موضوع در صورتي غيرطبيعي خواهد بود که اين مساله تکرار شود و بيش از يکي، دو بار اتفاق بيفتد.

سوم، شناخت
يكي ديگر از خصوصيات ذهن سالم، شناخت است. منظور از شناخت، مجموعه‌اي از توانايي‌هاي مغز شامل هوشياري، توجه و تمرکز، حافظه، زبان و... است که هر فردي با توجه به شرايط خود از آن بهره‌مند است. سالم بودن اين توانايي‌ها تامين‌کننده و نشانگر بخشي از سلامت روان ما هستند.
شايد در اين نوشته همه خصوصيات يک روان سالم بيان نشده باشد اما به بخشي از مهم‌ترين خصوصيات آن اشاره شده است. همه توانايي‌ها و خصوصيات گفته شده خود را به صورت يک نماد بيروني و عيني بروز مي‌دهند که آن «رفتار» است.
بررسي رفتار، عيني‌ترين روشي است که با ارزيابي آن مي‌توان درباره سلامت روان افراد اظهارنظر کرد بنابراين داشتن رفتاري متناسب با شرايط پيراموني از اصلي‌ترين خصوصيت‌هاي نشانگر سلامت رواني افراد است.
شايد به همين دليل است که علوم رفتاري همواره در کنار روان‌پزشکي و سلامت روان به عنوان علمي ذکر مي‌شود که تلاش مي‌كند با شناخت بهتر ذهن و مغز به سمت بهبود کيفيت زندگي و ارتقاي سلامت حرکت کند.

17 زوش شاد بودن

تجربه شادی در محل کار خیلی راحت نیست. اما هر کاری روشی دارد. اگر قوانین شاد بودن را بدانید به راحتی می توانید در کنار کار و کسب درآمد، شاد و سرحال هم باشید.
تجربه شادی در محل کار خیلی راحت نیست. اما هر کاری روشی دارد. اگر قوانین شاد بودن را بدانید به راحتی می توانید در کنار کار و کسب درآمد، شاد و سرحال هم باشید.
1. خود را با دیگران مقایسه نکنید هر کسی کار را به گونه ای متفاوت از دیگران شروع و به روش خود هم پیشرفت می کند. این به شما یا هیچ فرد دیگری ارتباطی ندارد که دیگران در مسیر شغل خود به کجا خواهند رسید و نمی توانید دیگران را با خود مقایسه کنید. انسان ها همه با هم فرق دارند. در نتیجه، مقایسه خود با دیگران فقط وقت تلف کردن است.
2. نگران مسایلی نباشید که کنترلی روی آنها ندارید با اینکه آگاهی داشتن از مسایل پیرامون همچون وضعیت اقتصادی، وضع بازار یا کارهایی که دیگران انجام می دهند، گاهی مهم است اما باید همیشه روی مسایلی که قابل کنترل هستند، همچون افکار و کارهای خود تمرکز کنید.
3. حد و مرز خو د را بدانید و حفظ کنید هنگامی که تصور می کنید در دنیا هیچ چیز به اندازه شغلتان مهم نیست، در واقع بخشی از خود را می کُشید. شغل شما می تواند حریم خشم و ثبات اخلاقی را در شما از بین ببرد.
4. بیش از حد به خود یا تیم خود قول ندهید اینکه مشتاق انجام یک کار و به پایان رساندن یک پروژه باشید بسیار عالیست اما قول ها و تعهداتی که نتوانید از عهده آنها بر بیایید را به خود یا گروه کاری خود ندهید. عدم توجه به تعهدات باعث شکست و ناامیدی می شوند.
5. توجه کنید همه انسان ها 24 ساعت در شبانه روز دارند هر زمان احساس می کنید وقت کم آورده اید و به ساعات بیشتری در زندگی نیاز دارید، به یاد بیاورید که باقی انسان ها نیز همین اندازه وقت دارند و شبانه روز انسان های موفق بیش از 24 ساعت ندارد. هیچکس وقت بیشتری در اختیار ندارد پس دست از شکایت بردارید و درست برنامه ریزی کنید.
6. خیلی خود را جدی نگیرید توانایی خندیدن نقاط ضعف و عیوب خود نه تنها باعث می شود تا انسان شادتر و قدرتمندتری باشیم، بلکه باعث جذب دیگران نیز می شویم. اگر نتوانید خودتان به مشکلات بخندید، دیگران پشت سرتان مسخره می کنند و به شما می خندند.
7. خیال پردازی کردن در طول روز اینکه خیال پردازی و کار کردن نفی کننده یکدیگر هستند، طرز فکر قرن بیست میلادی است. وقتی به افکار خود اجازه خیال پردازی می دهید، در واقع افکار خود را در راستای پیشرفت و داشتن ایده های منحصربه فرد هدایت می کنید.
8. متنفر نباشید تنفر همچون انگلی است که همه انرژی و سلامتی شما را می خورد. اگر در اطرافتان مسایل آزاردهنده وجود دارند که می توانید تغییر دهید، دست به کار شوید. اگر کاری از دست شما بر نمی آید، بهتر است فراموش کنید و ببخشید.
9. اجازه ندهید گذشته بر آینده تاثیر بگذارد تمرکز کردن روی اشتباه های گذشته مثل این است که هنگام رانندگی همه حواس خود را به آینه عقب بدهید. در این حالت، تا زمانی می توانید پیش بروید که با مانعی برخورد و تصادف نکنید.
10. سعی نکنید در همه بحث ها «برنده» باشید بعضی از بحث ها به هیچ وجه ارزش ادامه دادن و جنگیدن را ندارند. در این موارد بهترین کار عقب نشینی است و اجازه دهید طرف مقابل فکر کندبرنده شده است. مهم «برنده شدن» در بحث نیست، مهم این است از مساله پیش آمده درس بگیرید و برای دفعه بعد آماده باشید.
11. هیچ کس غیر از شما نمی تواند شما را شاد کند با اینکه به طور کلی کار کردن سخت است اما اگر در شغل خود احساس بدبختی می کنید، خودتان مقصر هستید. شما به خودتان مدیون هستید تا شغلی پیدا کنید که با روحیه شما بیشتر هماهنگی دارد و می تواند موجب شادی شما شود. یا دست کم در شغلی که دارید همه تلاش خود را بکنید تا شاد باشید.
12. بیشتر مواقع لبخند بزنید و بخندید برخلاق اعتقاد معمول مردم، لبخند زدن یا خندیدن در نتیجه شادی به وجود نمی آیند، بلکه بخشی از پروسه ایجاد و تقویت احساس شادی در انسان هستند. همیشه به دنبال دلیلی برای لبخند زدن باشید. هرگز خنده های خود را سرکوب نکنید.
13. انرژی ارزشمند خود را در راستای غیبت و بدجنسی هدر ندهید پیش از اینکه بخواهید در مورد کسی غیبت کنید یا به غیبت دیگران گوش کنید از خود بپرسید:
1) آیا حقیقت دارد؟
2) آیا این کار درست است؟
3) آیا این کار لازم است؟
4) آیا خوشم می آید کسی همین حرف ها را در مورد من بگوید؟

14. نگران طرز فکر دیگران در مورد خود نباشید شما قدرت خواندن فکر دیگران را ندارید و نمی توانید به طور قطعی و واقعی بگویید دیگران در مورد شما چه فکری می کنند. چه اهمیتی هم دارد؟ وقت ارزشمند خود را برای چنین مسایل پوچی هدر ندهید.
15. به یاد داشته باشید همه شرایط خوب یا بد قابل تغییر هستند ذات طبیعت بر اساس تغییر استوار است. هیچ چیز ثابت نمی ماند؛ همه چیز ناپایدار و گذرا است. هر چیز آزاردهنده یا خوشحال کنند یا بین این دو، همه تغییر می کنند. همه چیز تمام می شود.
16. دورریختن وسایلی که نیاز ندارید شما حدود یک سوم از عمر خود را در محل کار سپری می کنید. بنابراین باید این محیط را برای خود شاد کنید. در راستای این هدف باید وسایل اضافی، نالازم و زشت را دور بریزید.
17. همیشه امید داشته باشید بهترین ها در راه هستند توجه کرده اید برخی از پیرزن ها پس از بیوه شدن تازه برای خود دوست پیدا می کنند، مسافرت می روند، درس می خوانند یا ... و اعتقاد دارند زندگی جریان دارد و همیشه بهترین ها در راه هستند. پس شما هم به آینده امیدوار باشید.

برترين ها

بهداشت روان چيست؟

ما در مورد حفظ سلامت جسمي خودمان و رعايت بهداشت چيزهاي زيادي مي دانيم. مثلا مي دانيم كه بايد دندان‌هايمان را بموقع مسواك بزنيم، قبل از غذا خوردن دست‌هايمان را بشوييم و از خوردن مواد غذايي آلوده اجتناب كنيم. همه‌ي اين كارها را انجام مي دهيم تا به بيماري خاصي مبتلا نشويم.


mesvak.JPG


همان‌طور كه بهداشت جسمي خود را رعايت مي كنيم لازم است بهداشت رواني نيز داشته باشيم. 

hand1.JPG 

قبل از آنكه بخواهيم راجع به بهداشت رواني صحبت كنيم بهتر است اول ببينيم روان چيست؟

شايد بعضي از شما بچه‌ها درباره روان و معني آن چيزهايي شنيده باشيد بعضي ‌ها هم ممكن است چيز زيادي ندانيد.

خيلي از شما‌ در مورد مغز و نحوه‌ي كار آن در انسان چيزهاي زيادي خوانده‌ايد يا شنيده‌ايد.

همانطور كه مي‌دانيد مغز انسان مركز فرماندهي و تصميم‌گيري در بدن ما است. 

 

homer's%20brain_thumb.JPG

اگر بخواهيد راه برويد، صحبت كنيد و يا نقاشي بكشيد خلاصه هر كاري كه بخواهيد انجام دهيد دستور انجام آن كار توسط مغز صادر مي شود. و اعضاي بدن ما اين دستورات را اجرا مي كنند.

imagesCA58DIB0.jpg

 

بعلاوه مغز انسان بر نحوه ي انجام اين كارها و اينكه با حداكثر دقت انجام شود نيز نظارت دارد پس همان طور كه گفته شد تصميم گيري ها در مغز ما انجام مي شود و براي تصمصم گيري بايد فكر كنيم پس افكار مانيز در مغز ما شكل مي گيرد همچنين مغز ما محل ايجاد احساسات است احساساتي مثل خوشحالي، غمگيني، عصبانبت و ترس. مغز انسان مقدار و شدت اين احساسات را تنظيم مي كند.

 

 

imagesCA0G9LKH.jpg 

 

 خيلي وقت‌ها وقتي ما عصباني مي‌شويم ممكن است سر ديگران داد بزنيم و يا وقتي خوشحال مي‌شويم مي‌خنديم انجام اين كارها و تنظيم شدت آن‌ها بر عهده‌ي مغز ما است.

 

imagesCA5D6N8Y.jpg

 

 گاهي ما ناراحت مي شويم و مي خواهيم گريه كنيم ولي بدليل حضور افراد ديگر سعي مي كنيم گريه نكنيم اين مغز ما است كه متوجه مي شود در اين شرايط نبايد گريه كرد و جلوي گريه را مي گيرد.

 

 

imagesCAW7U2L2.jpg

 

 

 

untitled2.JPG

 

پس مي بينيد مغز انسان كارهاي زيادي را انجام مي دهد. منظور از روان نيز همين كارهايي است كه مغز انجام مي دهد كارهايي مثل تصميم گيري ، فكر كردن، تنظيم احساسات و تنظيم رفتارها و همه‌ي كارهاي ما.

 

بهداشت روان بمعني مراقبت از مغز و عملكرد مغز است و بهمين دليل از اهميت زيادي برخوردار است.

 untitled3.JPG

 

بهداشت روان یا سلامت روان به معنی سلامت هیجانی و روانشناختی است. به شکلی که فرد بتواند از تفکر و توانایی‌های خود استفاده کند، در جامعه عملکرد داشته باشد و نیازهای معمول زندگی روزمره را برآورده سازد. فردی که از سلامت روانی برخوردار است به طور معمول می‌تواند بر فشارهای معمول زندگی روزمره غلبه کند، دوستان و خانواده خوبی دارد و می‌تواند یک زندگی مستقل داشته باشد.

بهداشت روان

  بيماري هاي رواني از بدو پيدايش بشر وجود داشته و هيچ فردي، از هيچ طبقه اقتصادي ـ اجتماعي خاصي، در مقابل آن ها مصونيت نداشته و خطري است که بشر را مرتبا تهديد مي‌کند. خوشبختانه نهضت بهداشت رواني در نيم ..

بهداشت روان

نويسندگان : دكتر مهدي پاك روان نژاد، دكتر مجيد صادقي


بيماري هاي رواني از بدو پيدايش بشر وجود داشته و هيچ فردي، از هيچ طبقه اقتصادي ـ اجتماعي خاصي، در مقابل آن ها مصونيت نداشته و خطري است که بشر را مرتبا تهديد مي‌کند. خوشبختانه نهضت بهداشت رواني در نيم قرن اخير، افکار غلط و خرافات در مورد اين بيماري ها را کنار گذاشته و نشان داده که اوّلا بيماري هاي رواني، قابل پيشگيري بوده و ثانيا در صورتي‌كه مانند ساير بيماري ها به موقع تشخيص داده و تحت درمان قرار گيرند به همان نسبت از مزمن شدن و عوارض آن ها کاسته خواهد شد. در راستاي همين ايده, بهداشت رواني که جزئي از بهداشت عمومي محسوب مي شود به پيگيري موارد زير مي پردازد:

·        افزايش سطح بهداشت رواني از طريق ارتقاء آگاهي هاي جامعه در مورد بيماري هاي رواني

·        شناسايي و تشخيص زودرس اختلالات رواني و درمان آن ها

·        پيشگيري از عوارض و عود بيماري و توانبخشي بيماران

·        پيشگيري از بروز بيماري هاي رواني از طريق پيشگيري و درمان بيماري هاي جسمي


در حقيقت بهداشت روان را مي‌توان يکي از قديمي ترين موضوعات به شمار آورد. زيرا بيماري هاي رواني از زمان هاي قديم وجود داشته, بطوريکه  بقراط در حدود 400 سال قبل از ميلاد عقيده داشته که بيماران رواني را مانند بيماري جسمي بايد درمان کرد. تقريبا از سال 1930 يعني بعد از تشکيل اوّلين کنگره بين المللي بهداشت روان بود که اين رشته بصورت جزئي از علوم پزشکي درآمد و سازمان هاي روانپزشکي و مراکز پيشگيري در کشورهاي مترقي يکي بعد از ديگري فعاليت خود را شروع کردند.

در سال 1930 اوّلين کنگره بين المللي بهداشت روان با شرکت نمايندگان پنجاه کشور در واشنگتن تشکيل شد و مشکلات رواني کشورها و مسائلي از قبيل تاسيس بيمارستان ها, مراکز درمان سرپائي, مراکز کودکان عقب مانده ذهني و نظاير آن مورد مطالعه قرار گرفت. ولي در 18 سال بعد يعني در سال 1948 در سومين کنگره بين المللي بهداشت روان که در لندن تشکيل شد اساس فدراسيون جهاني بهداشت روان بنيان گذاري شد و در همان سال اين فدراسيون به عضويت رسمي سازمان يونسکو و سازمان بهداشت جهاني درآمد بطوريکه سازمان جهاني بهداشت در ژنو نقش رهبري رسمي فدراسيون جهاني بهداشت روان را به عهده گرفت. از آن تاريخ به بعد هر سال يک جلسه بين المللي و هر چهار سال يکبار کنگره جهاني تشکيل شده و مي شود. در نتيجه تلاش و کوشش هاي پيگير روز 18 فروردين مطابق با هفتم آوريل روز جهاني بهداشت اعلام گرديده در سراسر جهان مسائل بهداشتي کشورها مورد بررسي قرار مي‌گيرد. از مسئولين بهداشتي کشورهاي مختلف خواسته شده تا برنامه هاي بهداشت رواني را جزء برنامه هاي بهداشت عمومي قرار دهند.

در کشور ايران نيز عليرغم آنکه از زمان محمدبن زکرياي رازي و بعد, ابوعلي سينا به بيماران رواني (ديوانگان آن زمان) توجه داشته و براي آنها از دستورات مختلف داروئي و روش هاي گوناگوني همچون تلقين استفاده مي‌کردند, ولي بطور رسمي در سال 1336 برنامه هاي روانشناسي و بهداشت روان از راديوي ايران آغاز شد و در سال 1338 اداره بهداشت رواني در اداره کلّ بهداشت وزارت بهداري وقت، تشکيل گرديد. اگرچه از سال 1319 تدريس بيماري هاي روانپزشکي دانشگاه تهران آغاز شده بود با قبول استراتژي P.H.C توسط جمهوري اسلامي ايران و ايجاد شبکه هاي بهداشتي درماني, در کشور, موضوع بهداشت روان به منزله جزء نهم خدمات اوّليه بهداشتي پذيرفته شد و در حال حاضر نيز از موضوعات بسيار ضروري در کشور, مورد توجه قرار دارد.


بهداشت روان علمي است براي بهتر زيستن و رفاه اجتماعي که تمام زواياي زندگي از اوّلين لحظات حيات جنيني تا مرگ اعم از زندگي داخل رحمي, نوزادي, کودکي تا نوجواني, بزرگسالي و پيري را در بر مي‌گيرد. بهداشت روان، دانش و هنري است که به افراد کمک مي‌کند تا با ايجاد روش هايي صحيح از لحاظ رواني و عاطفي بتوانند با محيط خود سازگاري نموده و راه حل هاي مطلوب تري را براي حل مشکلاتشان انتخاب نمايند.


بهداشت روان، عبارتست از: قابليت ارتباط موزون و هماهنگ با ديگران, تغيير و اصلاح محيط فردي و اجتماعي و حل تضادها و تمايلات شخصي به طور منطقي, عادلانه و مناسب. نتيجه آنکه مفهوم بهداشت رواني عبارت خواهد بود از تامين رشد و سلامت رواني فردي و اجتماعي، پيشگيري از ابتلاء به اختلال رواني, درمان مناسب و بازتواني آن.


·        اين افراد نسبت به خود آرامش دارند يعني به طور نسبتا معقولي احساس امنيت و کفايت دارند

·        توانائي هاي خود را در حد واقعي خود ارزيابي مي‌کنند, نه بيشتر و نه کمتر

·        به خود احترام مي‌گذراند (Self- respect) و کمبودهاي خود را مي پذيرند

·        به حقوق ديگران احترام مي گذارند

·        مي‌توانند به ديگران علاقمند شوند و آن ها را دوست بدارند

·        مي‌توانند احترام و دوستي ديگران را جلب کنند

·        مي‌توانند نيازهاي زندگي خود را برآورده سازند و براي دشواري هايي که زندگي آنها پيش مي ايد راه حلّي پيدا کنند. آنها قادرند خود بينديشند و تصميم بگيرند

·        قادرند مسئوليت هاي روزمرة خود را با برگزيدن اهداف معقول پيش ببرند

·        تحت تاثير عواطف, ترس, خشم, عشق يا گناه خود بطوري قرار نمي‌گيرند که زندگيشان پريشان شود.


·        احساس نگراني دائمي

·        ناشادي دائمي به علل ناموجّه

·        از دست دادن آسان تعادل رواني در بيشتر اوقات

·        بي خوابي مکرر

·        افسردگي و سرخوشي متناوب بصورت ناتوان کننده

·        احساس بي علاقگي و تنفّر دائمي نسبت به مردم

·        آشفتگي زندگي

·        عدم تحمل دائمي فرزندان

·        همواره خشمگين و بعد دچار پشيماني شدن

·        ترس بي جهت  دائمي

·        دائما حق را به جانب خود دادن و ديگران را ناحق شمردن

·        احساس درد و شکايت هاي بي شمار بدني که علّتي براي آن پيدا نمي شود.

به عقيده دکتر منينگر اگر شخصي وجود يکي از علائم فوق را در خود قطعي بداند بايد به او کمک شود.

جمعيت هاي آسيب پذير (High Risk) در بهداشت روان

گرچه بهداشت روان به مفهوم گفته شده, خود را در برابر تمام بيماران و همه افراد سالم متعهد مي‌بيند اما گروه ها و جمعيت هايي نيازمندي بيشتري داشته و آسيب پذيري زيادتري از نظر بهداشت روان دارند. اين افراد عبارتند از: بيماران و معلولين رواني, عقب ماندگان ذهني, بيماران صرعي, سالمندان, معتادان, بيکاران, نيازمندان اقتصادي, کودکان و نوجوانان, زنان باردار, جدا شده و داغديده, افراد بي سرپرست, زندانيان . . . و مهاجران.


پيشرفت صنعت و تکنولوژي, قدرت و ثروت را افزايش داده ولي امکان زندگي با آرامش و صلح و اطمينان را از انسان سلب کرده و در حقيقت "کيفيت فداي کميت" شده و اعتدال و تناسب کنار رفته و بيماري هاي عصبي ـ رواني و روان تني، جانشين آن شده است. بطوريکه آمار نيز حکايت از افزايش شيوع بيماري هاي رواني دارد و علل مختلفي را براي اين افزايش شيوع بر شمرده اند که به مهمترين آنها اشاره مي‌گردد:


·        بيماري هاي رواني مانند بيماري هاي جسمي کشنده نيستند و در نتيجه, مبتلايان به اين نوع بيماري ها روي هم انباشته مي شوند و احتياج بيشتري جهت درمان سرپائي, بستري شدن و تخت بيمارستاني پيدا مي‌کنند.

·        عدم درک از نحوه شروع و طولاني مدت بودن بيماري در نتيجه عدم اطلاع از بيماري, درمان به موقع انجام نمي‌شود که همين امر باعث مزمن شدن بيماري گشته و بيماري غيرقابل علاج مي‌گردد

·        عدم برنامه صحيح و اطلاع کافي از روش هاي پيشگيري و درماني كه خود باعث انباشته شدن و ازدياد اين نوع بيماران مي‌گردد

·        برحسب برآورد سازمان جهاني بهداشت امروزه 25% مردم جهان دچار يکي از انواع اختلالات رواني ـ عصبي ـ رفتاري هستند. (به جز اعتياد به مواد مخدر, الکل و ساير موارد).

ناتواني و از کارافتادگي (disability) ناشي از بيماري هاي رواني، اغلب شديد و طولاني است و بار سنگيني بر بيمار, خانواده و جامعه تحميل مي‌کند. بطور کلي 6/10% بار کلي بيماري ها (Global Burden of Diseases) مربوط به بيماري هاي رواني است و با محاسبه سال هاي تقريبي ناتواني در طول عمر (Disability Adjusted life years: Daly) اين رقم به 28%  افزايش مي‌يابد.

لازم به توضيح است که در مطالعه بار جهاني بيماري ها بر روي ميزان ناتواني ايجاد شده توسط بيماري ها تاکيد مي‌گردد. مثلا آيا مرگ و ميرها ارزش يکساني دارند, يعني مرگ يک فرد 80 ساله با مرگ يک فرد 25 ساله فرق نمي‌کند؟ آيا فشاري که از طريق بيماري ها بر فرد و خانواده وي وارد مي ايد يکسان است؟ ميزان ناتواني ايجاد شده توسط يک بيماري چقدر است؟

اين بررسي نشان داده که در طول دو دهه آينده بيماري هاي رواني بعنوان اولويت عمده بهداشتي کشورهاي جهان خواهد بود. بطوريکه هم اکنون از 10 بيماري عمده‌اي که سبب ناتواني مي‌شوند 4 بيماري مربوط به اختلالات رواني است : افسردگي يک قطبي (7/10)، اختلال خلقي دو قطبي (3%), اسکيزوفرني (6/2%)، وسواس (2/2%) (جدول 1)

 

جدول 1 ـ  ده علت اصلي ناتواني در سطح جهان

رديف       علت                                                        فراواني (به ميليون)     درصد

1             افسردگي يک قطبي                                     8/50                       7/10

2             کم خوني فقر آهن                                       22                          7/4

3             سقوط                                                      22                          7/4

4             استفاده از الکل                                           8/15                       3/3

5             C.O.P.D                                                7/14                       1/3

6             افسردگي دو قطبي                                       1/14                       3

7             ناهنجاري مادرزادي                                     5/13                       9/2

8             استئوآرتريت                                              3/13                       8/2

9             اسکيزوفرني                                               1/12                       6/2

10           Obsessive compulsive Disorders      2/10                       2/2

   ميزان شيوع اختلالات رواني در ايران در مناطق مختلف از 9% تا 36% متغير است. طبق مطالعات, 3% از بيماران رواني و 6/1% از جمعيت 15 سال به بالا به نحو شديدي, از لحاظ رواني بيمار بوده‌ و به درمان جدّي روانپزشکي نياز داشته اند. 3/15% از اين گروه سني بيماري هاي خفيف رواني و 6/26% مسائل عاطفي مختلف داشته اند.



·        روان گسيختگي (schizophrenia): شکاف شخصيت و عدم احساس واقعيت

·        افسردگي ـ سرخوشي (Manic- depressive): افسردگي ژرف و هيجان شديد نوسان دار

·        سوء ظن شديد و هذيان (paranoia): سوء ظن بي دليل به همه چيز در چارچوب توهّم


·        روان نژندي يا نوروز: از دست رفتن توانايي واکنش هنجار در برابر موقعيت هاي گوناگون زندگي

·        اختلالات شخصيتي: ناشي از تجربيات اسف انگيز دوران کودکي


بيماري هاي عضوي: آرتريواسکلروز عروق مغزي، سرطان ها، بيماري هاي متابوليک، برخي بيماري هاي نرولوژيک، بيماري هاي غدد درون ريز، بعضي از بيماري هاي مزمن، صرع و ...

وراثت: در کودکي که پدر و مادرش هر دو روان گسيخته اند, احتمال ابتلاء به روان گسيختگي 40 برابر بيشتر از کودکانيست که پدر و مادر سالم دارند.

عوامل محيطي و اجتماعي: نگراني ها، تنش هاي عاطفي، ازدواج هاي اجباري، گسستگي خانواده، فقر، شهرنشيني، صنعتي شدن جامعه، مهاجرت، عدم امنيت اقتصادي، طرد شدن، از ياد رفتن، ظلم و ...


ـ سمومي مثل جيوه، دي اکسيد کربن، منگنز، قلع، ترکيبات سرب و غيره

ـ داروهايي مثل باربيتورات ها، گريزوفولوين، الکل و غيره

ـ مواد تغذيه‌اي مثل کمبود ويتامين و پيريدوکسين، کمبود يُد و غيره

ـ عفونت ها مثل سرخک، سرخجه و عفونت هاي پيرامون زايماني که بر تکامل مغزي تاثير دارند

پرتوتابي در هنگام تکامل عصبي



     در سال هاي اخير مطالعات متعددي در رابطه با مذهب و اهميّت آن در تامين بهداشت رواني در جاي جاي دنيا صورت گرفته است. طي مطالعه اي كه در منطقه كاروليناي شمالي آمريكا در مورد رابطة تعلّق هاي مذهبي با افسردگي اساسي در گروه هاي مختلف مذهبي انجام شده، مشخص گرديده است كه در گروهي از مسيحيان به نام پنتاكستال ها كه ظاهرا رفتارهاي انزواگرايانه اجتماعي دارند شيوع افسردگي اساسي بيشتر از ديگر گروه هاي جامعه است. طي مطالعه ديگري در زنان مسنّ مبتلا به شكستگي لگن مشخص گرديد كه شيوع و شدت افسردگي و عوارض رواني ناشي از شكستگي لگن در زناني كه داراي اعتقادات مذهبي هستند به مراتب كمتر بوده و وضعيت حركتي بهتري در اين زنان مشاهده مي شود. ضمنا در مطالعات غربالگري علايم افسردگي در دانش آموزان دبيرستاني شهرهاي مختلف كشور نيز در افراد با درجة بالاي عقايد مذهبي و مقيّد به انجام فرايض ديني، ميزان افسردگي به صورت معني داري كمتر بوده كه همگي اين مطالعات و بسياري از پژوهش هاي ديگر، حاكي از تاثير مثبت و آرامبخش ايمان مذهبي متعادل همراه با نگرش مثبت اجتماعي در تامين سلامت رواني و به همراه آن كاهش افسردگي، مي باشد.

اولويّت هاي بهداشت رواني

پيشگيري و مبارزه با بيماري هاي افسردگي, اسکيزوفرني, زوال عقل, عقب ماندگي ذهني, صرع و همچنين مبارزه با خودکشي از اولويّت هاي بهداشت رواني است. به همين دليل به وضعيت اين موارد در ايران اشاره مي‌کنيم:

1ـ افسردگي: شيوع افسردگي در ايران حدود 7/7% جمعيت 15 ساله به بالا است و بنابراين در هر مقطعي از زمان حداقل حدود 5 ميليون نفر دچار اين بيماري هستند.

2ـ اسکيزوفرني: وخيم ترين بيماري رواني محسوب مي شود. به ويژه اين که اين بيماري در سنين نوجواني و جواني آغاز مي‌گردد و در اکثر موارد سير مزمن و مادام العمر دارد, شيوع اين بيماري حدود 1% است و بنابراين تعداد اين بيماران در ايران حدود 5/0 ميليون نفر مي‌‌ باشد.

3 ـ زوال عقل (دمانس): با بالا رفتن سطح بهداشت عمومي و افزايش ميانگين سنّي جامعه تعداد موارد زوال عقلي بتدريج بالاتر خواهد رفت. در يکي از بررسي ها شيوع اين اختلال در ايران 25/0% ذکر شده است (حدود 150 هزار نفر)

4 ـ عقب ماندگي ذهني: شيوع آن حداقل 2 درصد و تعداد مبتلايان 000/200/1 نفر است که حداقل 10% آنها دچار عقب ماندگي شديد هستند.

5 ـ صرع: مي‌توان گفت که شيوع بيماري صرع در جوامع مختلف به طور متوسط حدود 1% است که در جوامع در حال توسعه بيشتر از جوامع توسعه يافته گزارش شده است. در گزارشي از يکي از مناطق ايران شيوع صرع گراندمال 2 % آمده است.

6ـ خودکشي: امروزه خودکشي سوّمين علّت مرگ در سنين 15 تا 30 سالگي را به خود اختصاص داده است. 95% افرادي که اقدام به خودکشي مي‌کنند مبتلا به بيماري هاي رواني بويژه افسردگي هستند.


بطور کلي بهداشت رواني داراي چهار هدف اصلي است:

1 ـ خدماتي: ارائه خدماتي است، در جهت تامين سلامت فکر و روان افراد جامعه، پيشگيري از ابتلا به اختلالات رواني، بيماريابي، درمان سريع و پيگيري بيماران مبتلا به اختلالات عصبي رواني به طور سرپائي و يا بستري، کمک هاي مشاوره‌اي به افرادي که دچار مشکلات رواني، اجتماعي و يا خانوادگي شده اند.

 2 ـ آموزشي: عبارت است از آموزش بهداشت رواني به افرادي که با بيماران رواني سرو کار دارند و همچنين آموزش بهداشت رواني همگاني و آشنا ساختن مردم جهت همکاري و استفاده از سرويس هاي موجود در صورت مواجهه با استرس ها و مشکلات رواني، ارائه مفاهيم و شناخت اختلالات رواني به دست اندرکاران امر بهداشت در سطوح مختلف است.

3 ـ پژوهشي: شامل تحقيق در زمينه پيشگيري و نيز علل، نحوه شروع و درمان اختلالات رواني، عقب ماندگي ذهني، اعتياد و انواع انحرافات اجتماعي بوده که جايگاه اين پژوهشها مي‌توان در مدارس، دانشگاه ها، سربازخانه ها، مراکز قضائي و انتظامي، کارخانجات، درمانگاه هاي عمومي، مراکز بهداشتي درماني و نظاير آن باشد.

4 ـ طرح و برنامه ريزي بهداشتي: شامل برنامه ريزي درباره ايجاد گسترش مراکز جامع روانپزشکي منطقه‌اي، مراکز بهداشت مادر و کودک و تنظيم خانواده، مراکز کودکان استثنايي، مراکز ارائه خدمات درمان هاي روانپزشکي و ايجاد هماهنگي بين برنامه هاي خدماتي، آموزشي و پژوهشي است.



      پيشگيري اوّليه عبارت است از کليه اقداماتي که منجر به جلوگيري از بروز بيماري مي‌شود، مثل واکسيناسيون در طب عمومي، پيشگيري اوّليه در روانپزشکي به دليل چند عاملي بودن اتيولوژي بيماري ها به سادگي امکان پذير نيست و لذا هدف اصلي پيشگيري در اين سطح، مقاوم نمودن افراد جامعه و بويژه اقشار آسيب پذير در برابر اختلالات رواني از طريق مهار و کنترل ناهنجاري هاي ژنتيکي، وراثتي، محيطي و خانوادگي است. در حاليکه کليّه افراد جامعه گروه هدف را تشکيل مي دهند.، اهداف زير بطور اختصاصي در اين مرحله دنبال خواهد شد :

1 ـ تاثير شرايط محيطي و آلودگي هاي زيست محيطي، شرايط اجتماعي و اقتصادي بر سلامت روان

2 ـ نقش عوامل ژنتيکي در بروز اختلالات رواني

3 ـ پي آمد هاي اجتماعي ازدواج هاي خويشاوندي، زودرس و ازدواج با افراد حامل و ناقل ژن معيوب

4 ـ ارتباط بين وضعيت رواني، در دوران بارداري و سلامت روان کودک پس از تولد

5 ـ نيازهاي انساني در مراحل مختلف رشد ازجمله طفوليت، کودکي، نوباوگي، نوجواني، ميانسالي و سالمندي

6 ـ نقش اولياء و محيط خانواده در سلامت روان کودکان و نوجوانان

7 ـ نحوه رويارويي با عوامل اضطراب انگيز محيطي و اجتماعي

اهداف فوق از راه هاي زير قابل حصول است :

1- انجام تحقيقات سبب شناسي به منظور کشف نقش عوامل ژنتيکي، محيطي و خانوادگي در تخريب سلامت رواني افراد در جامعه

2 ـ همکاري بين تخصصي با متخصصين رشته هاي مختلف و همکاري بين بخشي با ارگان هاي ذيربط

3 ـ آموزش همگاني بهداشت رواني کليه اقشار

4 ـ همکاري مستمر با رهبران مذهبي و سياسي مردم

5 ـ مشاوره هاي خانوادگي و فردي و گروهي

6 ـ جلب همکاري و تشويق افراد جامعه در بهره برداري مطلوب از خدمات بهداشت روان

همانگونه كه قبلا نيز اشاره شد براساس مطالعات انجام شده در دانش آموزان شهرهاي تهران، كرج، يزد و اردكان، مشخص شده است كه مذهبي بودن دانش آموزان و خانواده هاي آنان رابطة معكوس و معني داري با بروز افسردگي دارد و بنابراين توجّه به عقايد معنوي و باورهاي مذهبي و التزام به احكام ديني در فضاي فرهنگي جامعه و خانواده ها نقش اساسي در پيشگيري اوّليه افسردگي و به دنبال آن تامين سلامت رواني دارد و به طور قطع يكي از سازوكارهاي اين پديده جملة روح افزاي دل آرام گيرد به ياد خداي، مُلهَم از آيه شريفه قرآن “ اَلا بِذِكرِاللهِ تَطمَئِنُّ القُلُوب ”، مي‌باشد.


هدف اصلي در اين مقطع جلوگيري از عوارض اختلالات رواني در افراد جامعه با تشخيص به موقع، درمان مناسب و زودرس و پيگيري منظم مي‌باشد.

انتظار مي رود اهداف زير در اين سطح پيشگيري برآورده شود :

1 ـ بيماريابي به منظور تشخيص سريع و به موقع علايم غيرعادي و يا رفتارهاي نامتعادل در افراد

2 ـ درمان فوري، زودرس و کامل، جهت رفع علايم سبک اختلالات در بين افراد شناسايي شده

3 ـ درمان نگهدارنده به منظور پيشگيري از بازگشت عوارض اختلالات تا حصول کامل بهبودي در بين افراد آسيب ديده جامعه

4 ـ پيشگيري از بروز علايم شديد در بين افراد مبتلا و ايجاد سازگاري بين آنها و خانواده

5- جلوگيري از بالارفتن ميزان عود و دفعات بستري

6- ارائه خدمات مراقبت.

اهداف فوق از طريق زير قابل حصول مي باشد :

1 ـ آموزش چهره به چهره افراد جامعه در خصوص نقش پيگيري به خصوص پيگيري الزامي در موارد سايکوز و صرع

2 ـ شناسايي افراد در مدارس، خانواده ها و محل کار آن ها جهت تشخيص و درماني به موقع

3 ـ ارائه خدمات درماني مناسب و به موقع از طريق فراهم آوردن امکانات و شرايط لازم (اورژاني، سرپائي و بستري)

4 ـ همکاري بين تخصص هاي مختلف بهداشتي درماني

5 ـ آموزش هاي لازم در جهت حذف باورهاي غلط و تعصبات نادرست مردم و اصلاح نگرش، دانش، و مهارت آنها در خصوص تفسير و تعبير اختلالات رواني، انتخاب درمان و نحوه برخورد با بيماران رواني، در خانواده، مدرسه، محل کار و اجتماع.


         هدف اصلي، پيشگيري از تداوم اختلالات رواني مزمن در بين مبتلايان و کاهش ناتواني هاي فردي، اجتماعي، شغلي و خانوادگي ناشي از آن مي‌باشد. براي دستيابي به اين هدف رعايت موارد زير الزامي است :

1 ـ شناسايي مبتلايان به اختلالات رواني مزمن

2 ـ حمايت از مبتلايان شناخته شده به منظور جلوگيري از عوارض احتمالي ناشي از اختلال، مانند خودکشي، اعتياد، فرار از منزل، فحشاء و ساير انحرافات اجتماعي، با درگير ساختن خانواده ها و ساير مراجع ذيربط

3 ـ اقدامات عملي براي بازتواني مبتلايان از طريق کاريابي، حمايت مالي و اشتغال در مراکز نيمه وقت

4 ـ  ارائه خدمات مراقبت

5 ـ تاسيس واحد هاي نوتواني در بخش هاي روانپزشکي

6 ـ آموزش خانواده ها در نحوه برخورد با بيماران خود و مسئوليت پذيري آنها نسبت به بيماران.


برنامه کشوري بهداشت روان جمهوري اسلامي ايران در سال 1365 توسط کميته‌اي متشکل از کارشناسان و صاحبنظران بهداشتي و بهداشت روان کشور و مشاور وقت بهداشت روان منطقه‌اي سازمان جهاني بهداشت تهيّه و تنظيم گرديد و در سال 1367 بعد از تصويب شوراي معاونين وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکي به مرحله اجرا گذاشته شد. اهداف اين برنامه عبارت بودند از : فراهم آوردن خدمات بهداشت روان براي همه مردم با تأکيد بر قشرهاي آسيب پذير و محروم، ايجاد الگوي خدمات بهداشت روان سازگار با ساخت فرهنگي و اجتماعي و تشويق مشارکت جامعه در ارائه خدمات، افزايش آگاهي و مهارت هاي بهداشت روان در مردم، و تنظيم برنامه هاي مناسب براي آسيب ديدگان جنگ. اين برنامه شامل راهبردهاي خدماتي، اجرايي، اداري و ارتقاء بهداشت روان بوده، اما راهبرد محوري همان ادغام خدمات بهداشت روان در نظام مراقبت بهداشتي اوّليه (PHC) و به عبارت ديگر، در شبکه هاي بهداشتي درماني کشور با ويژگي هاي زير بود:

تمرکز زدايي در فعاليت ها، اولويت دادن به پيشگيري، کاربرد سطوح خدماتي و نظام ارجاع، پيگيري مستمر و تأکيد بر مراقبت هاي سرپائي تا بستري در بيمارستان. بديهي است كه براي اين منظور مکانيسم هاي ذيل در نظر گرفته شد: ساده کردن مفاهيم اساسي بهداشت روان، شناخت نظام شبکه بهداشتي کشور، استفاده صحيح از کارکنان بهداشت عمومي، شناخت تأثير مثبت اجزاي بهداشت عمومي بر بهداشت روان و تقسيم وظايف برنامه در سطوح مختلف ارائه خدمات.

در نظام مراقبت هاي بهداشتي اوّليه در مناطق روستايي خانه بهداشت اوّلين واحد ارائه خدمات است که اداره آن را بهورز بر عهده دارد. بهورزان تحت آموزش بهداشت روان قرار مي‌گيرند و وظيفه آموزش، شناسايي بيماران و ارجاع آنان به مرکز بهداشتي درماني روستايي، پيگيري دستورات داده شده در مورد بيماران ارجاعي و ثبت و گزارش اطلاعات بيماران جديد و قديم را بعهده دارند. در مراکز بهداشتي درماني روستايي که بر چند خانه بهداشت سرپرستي و نظارت دارند، يک پزشک عمومي و چند کاردان آموزش ديده فعاليت مي‌کنند. پزشک موارد ارجاعي از خانه هاي بهداشت را مي پذيرد و موارد مشکل را به سطح بالاتر ارجاع مي‌دهد که عبارت است از سطح تخصصي شهرستان. در اين مرکز که معمولاٌ در پلي کلينيک بيمارستان عمومي شهرستان واقع است، روانپزشک يا پزشک عمومي دوره ديده و کارشناس بهداشت روان، علاوه بر آموزش و نظارت بر مراکز بهداشتي درماني روستايي، مورد ارجاعي را مي‌پذيرد و موارد مشکل را به سطح بالاتر، ارجاع مي‌دهد. خدمات سطح تخصصي استان عمدتاً در بيمارستان ها و مراکز روانپزشکي استان و توسط روانپزشکان و روانشناسان، روان پرستاران و مددکاران اجتماعي انجام مي‌گيرد و در عين حال، مرکز بهداشت استان، مسئوليت برنامه ريزي، اجرا، نظارت، ارزشيابي و پايش برنامه هاي بهداشت روان در کليّه شهرستان هاي استان را بر عهده دارد.

اما در مناطق شهري، اوّلين واحد ارائه خدمات، مراکز بهداشتي درماني شهري هستند که درآن پزشکان عمومي بيماران را مي پذيرند و در صورت نياز آنان را به مراکز بالاتر ارجاع مي‌دهند.

براي فعال نمودن خدمات شهري، تأسيس پايگاه هاي بهداشتي واستفاده از رابطين داوطلب بهداشتي پيش بيني شده است اين رابطين وظيفه آموزش، شناسايي خانواده ها، جلب مشارکت مردم، تشويق و ارجاع خانواده هاي داراي بيمار به مراکز و پيگيري وضعيت بيماران تحت پوشش را بر عهده دارند.


در مناطق شهري اهميّت نقش پزشکان عمومي در شناسائي مسائل رواني مراجعه کنندگان و کم کردن بار بيماري ها، کمتر از نقش پزشکان عمومي مستقر در شبکه نبوده بلکه بيشتر هم مي‌باشد. بررسي هاي باليني نشان داده است كه شکايات اوّليه بيش از 80 درصد بيماران رواني، شکايات بدني است (از قبيل سردرد، تپش قلب، سوء هاضمه، ضعف، بي خوابي و غيره) به هين علت، نخستين مراجعه اکثر بيماران رواني، يعني نزديک به 80 درصد آنان به اطباي غير روانپزشک وترجيحا به پزشکان عمومي است. به علاوه حقيقت اين است که اکثريت بيماراني هم که علائم بارز بيماري آن ها علائم روانشناختي است، مراجعه به اطباي عمومي را به مراجعه مستقيم، به روانپزشک ترجيح مي دهند از اينرو، نقش پزشکان عمومي در امر تشخيص زودرس و درمان به موقع و به جاي اختلالات رواني و در نتيجه نقش آنان در جلوگيري از اِزمان بيماري و کاهش هزينه هاي غيرضروري و حذف بستري شدن هاي بي‌مورد و مکرر کاملا مشهود است. لذا مشارکت فعال پزشکان عمومي در پياده کردن برنامه هاي بهداشت رواني از اهميّت خاصي برخوردار بوده و در اولويّت قرار دارد.


1 ـ طرح کشوري بهداشت رواني 1367، اداره کل مبارزه با بيماري ها، وزارت بهداشت، درمان آموزش پزشکي

2 ـ بحثي کوتاه در باره اولويّت هاي بهداشت رواني در جمهوري اسلامي ايران، فرهنگستان علوم پزشکي جمهوري اسلامي ايران، گروه علوم بهداشتي و تغذيه

 3 ـ سيماي سلامت روان در جمهوري اسلامي ايران، 1380، دکتر نوربالا و همکاران

 4 ـ طرح بهداشت روان مناطق شهري، تهيه شده توسط گروه روانپزشکي دانشگاه علوم پزشکي  اصفهان

 5 ـ کتاب بهداشت رواني، دکتر بهروز ميلاني فر، 1370،نشر قومس، تهران

 6 ـ گزارش اوّلين کارگاه برنامه ريزي تجديد نظر برنامه ملّي بهداشت روان، 1378، اداره کل پيشگيري و مبارزه با بيماري ها

7 ـ گزارش کارگاه برنامه ريزي پيشگيري اوّليه در بهداشت روان، 1376، اداره کل پيشگيري و مبارزه با بيماري ها  

8 ـ گزارش دوّمين کارگاه برنامه ريزي پيشگيري اوّليه در بهداشت روان، 1378، اداره کل پيشگيري و مبارزه با بيماري ها 

 9) K. park. park's textbook of preventive and social medicine. 19th  edition. M/S  Banarsidas Bhanot. 2000

 10 ـ نوربالا، احمدعلي :‌ افسردگي، در : عزيزي، فريدون؛ حاتمي، حسين ؛ جانقرباني، محسن : اپيدميولوژي و كنترل بيماري هاي شايع در ايران، مركز تحقيقات غدد درون ريز و متابوليسم دانشگاه علوم پزشكي شهيد بهشتي، سال 1379، صفحات 79-265.    

بهداشت روان

بهداشت روان یعنی فکر سالم ،نگرش مثبت به انسانهاو پدیده های اجتماعی و گفتار مناسب و مثبت .به عبارت دیگر برقراری ارتباط مطلوب با دیگران ،داشتن اعتماد به نفس کافی ،توانایی مقابله مناسب با مشکلات زندگی ،توانایی تصمیم گیری به موقع ،توانایی همدلی و درک دیگران ،قدرت نفوذ در دیگران ،هشیاری بر افکار ،باورها،گفتار و رفتار خود و...را می توان نشانه های سلامت روان نامید . و هر چقدر ما بتوانیم بهداشت روان در مدرسه را ارتقاءببخشیم به طور حتم مشکلات کاهش خواهد یافت و شاهد پیشرفت تحصیلی دانش آموزان خواهیم بود.

باره روز جهانی ایمــنی و  بهداشت حرفه ای سال2013 میلادی (1392 هجـــری شمسی):


[موضوع روز جهانی ایمــنی و  بهداشت حرفه ای سال2013 میلادی (1392 هجـــری شمسی)

"پیشــگیری از بیمـــاریهای شغلی" است.

در سراسر جهان  بیماریهای شغلی ، همچنان به عنوان علت عمده مرگ و میرهای مرتبط با کارهستند. بر اساس برآوردهای سازمان بین المللی کار، از 2،34 میلیون تلفات شغلی در هر سال، تنها 321.000 موردآن به علت حوادث است.  2،02 میلیون مرگ و میر باقی مانده ، توسط انواع مختلفی از بیماری های مربوط به کارمی باشد که بطورمتوسط، ​​روزانه بیش از 5500 موردمرگ و میر خواهدبود که این یک درصدغیر قابل قبولی است.

ناکافی بودن اقدامات پیشگیری از بیماریهای شغلی، نه تنها دارای اثرات منفی عمیقی بر کارگران و خانواده های آنها است بلکه درصورت از دست دادن بهره وری، هزینه های فوق العاده ای را بر جامعه  وسیستم های امنیتی و اجتماعی تحمیل می کند.

 پیشگیری موثر تر و کم هزینه تر از درمان و توانبخشی است.

در حال حاضرهمه کشورها با توجه به ظرفیت خود ، می توانند گام های اساسی جهت بهبودوضعیت و برای جلوگیری از بیماریهای شغلی بردارند.[

  متن فوق  از طرف سازمان بین المللی کار(ILO ) دررابطه با  روز جهانی ایمنی و  بهداشت حرفه ای ر سال 2013میلادی(1392هجری شمسی) بیان گردیده است.

 

برای کسب اطلاعات بیشتر از سایت سازمان بین المللی کار(ILO) لطفا" اینجــــــــــــــا کلیــــــــک کنیــــــــد:

برای مشاهده سوابق وشعار روز جهانی ایمــنی و  بهداشت حرفه ای ،( سال های قبل) روی سال مورد نظر خود کلیک کنید:

سال1391  - سال1390
  - سال1389
   - سال1388   -   سال1387  
برای مشاهده پوسترهای روز جهانی ایمنی وبهداشت حرفه ای از سال1387 تا1392 لطفا" اینجــــــــــــــا کلیــــــــک کنیــــــــد:
برای مشاهده تاریخچه روز جهانی ایمــنی و  بهداشت حرفه ای( از سایت سازمان بین المللی کار(ILO) ) لطفا" اینجــــــــــــــا کلیــــــــک کنیــــــــد:

***********************************************

برچسب ها :روز جهانی ایمــنی و  بهداشت حرفه ای

مشاغلی که پوست را اسیب میکند

يكي از عوارض تماس پوستي با مواد، جوش‌هاي چركي است كه به آن آكنه شغلي مي‌گويند. در بعضي از شغل‌ها، آكنه ايجاد يا تشديد مي‌شود و اين اغلب در كاركردن باموادي ديده مي‌شود كه باعث‌ ‌هيدراسيون لايه شاخي پوست مي‌شوند، از قبيل كار كردن با مواد روغني حيواني يا معدني، نفت‌ ‌و هيدروكربن‌هاي هالوژنه و تماس ماده‌ ‌شيميايي با‌ پوست ‌كه درصورت و اندام‌ها آكنه ايجاد مي‌كند.

افرادي كه در محيط‌هاي گرم كار مي‌كنند نيز به‌دليل تعريق زياد، دچار تشديد آكنه مي‌شوند. از ديگر موادي كه مي‌توانند منجر به اين صدمه شوند مواد هالوژني (كلر، يد و...)، گازوئيل، روغن موتور، آزبست و فراورده‌هاي قطران هستند.

اين آكنه‌ها به شكل جوش‌هاي قرمز، چركي يا زيرپوستي سرسياه و سرسفيد، در همان محل تماس پوستي با لباس‌هاي آغشته با مواد شيميايي، بروز مي‌كنند كه حتي بعد از بهبودي نيز، جا زخم به جاي مي‌گذارند. بيشتر ضايعات پوستي را در دست‌ها مي‌بينيم.

ضايعاتي كه درصورت ايجاد مي‌شوند، بيشتر از طريق دست به‌صورت منتقل شده‌اند يااينكه مواد به شكل گاز، بخار و گردوغبار در هوا پراكنده شده و روي پوست صورت نشسته‌اند. گاهي تغييرات رنگي پوست را در تماس شغلي با بعضي مواد شيميايي داريم و اين مسئله در مورد افرادي كه در كارخانه‌ها با فلزات سنگين از قبيل نقره وجيوه سروكار دارند ممكن است به‌صورت لكه‌هاي تيره رنگ، در محل تماس پوستي ديده شود.

مواد شيميايي مي‌توانند به دو صورت تحريكي و آلرژيك باعث التهاب و حساسيت پوست شوند. البته غلظت ماده، نوع ماده و دفعات تماس با آن مواد، در ايجاد و تشديد ضايعات پوستي مؤثر است.

انواع مواد اسيدي، قليايي و فراورده‌هاي نفتي و بنزيني و حلال‌هاي شيميايي قادرند با حل كردن چربي بين سلولي پوست به زيرجلد نفوذكنند و باعث قرمزي و خارش شديد شوند و در موارد شديدتر به‌صورت ترشح و تاول هم ديده مي‌شوند.

آفتاب سوختگي، مهم‌ترين عارضه زودرس اشعه ماوراي بنفش است كه مي‌تواند خفيف يا شديد باشد. در موارد شديد علائم عمومي مانند تب، لرز، بي‌قراري، سردرد و خواب‌آلودگي و ضعف نيز ممكن است در فرد ديده شود.

دكتر عليرضا قريب، متخصص پوست در اين خصوص به همشهري گفت: پوست‌هاي روشن و سفيد نسبت به عوارض ماوراي بنفش حساسيت بيشتري دارند. عوارض ديررس تماس با نور خورشيد، در اثر تخريب تدريجي و مستمر الياف ارتجاعي پوست و سلول‌هاي پوستي است و نتيجه آن شلي و افتادگي پوست، چين و چروك و لكه‌هاي رنگي پوست است. بيشتر از 50درصد تغييرات پوستي كه در افراد ديده مي‌شود مربوط به صدمات آفتاب است.

كشاورزان و دامداران كه بيشترين فعاليت خود را در مقابل نور خورشيد انجام مي‌دهند دچار چين و چروك‌هاي عميق پوستي در صورت و پشت گردن مي‌شوند.

وي درخصوص بيماري‌هاي پوستي ناشي از محل كار گفت: درصورتي كه محيط كار گرما و رطوبت بالايي داشته باشد يا نوع كار همراه با انجام فعاليت شديد بدني و عرق كردن زياد بدن باشد، در لايه سطحي پوست كه از نژاد ‌شاخي است، امكان صدمه خوردن و افتادگي وجود دارد، بنابراين طبقه شاخي نمي‌تواند وظيفه محافظتي خود را خوب انجام دهد و لذا، عوارض و بيماري‌هايي را به‌دنبال دارد.

يكي از شناخته‌شده‌ترين عوارض گرما، رطوبت و تعريق، پديده عرق سوزي است كه اكثرا در چين‌هاي بدن مثل كشاله ران و زير بغل، به‌وجود مي‌آيد.در اثر رطوبت و تورم لايه‌هاي سطحي پوست، دهانه غدد عرق بسته مي‌شوند كه اين انسداد در اثر ساييدگي لباس تشديد مي‌شود.

گاهي عفونت‌هاي قارچي يا ميكروبي نيز به آنها اضافه مي‌شود و به همين دليل است كه در محيط‌هاي گرم و مرطوب، عفونت‌هاي پوستي، ميكروبي و ويروسي شيوع بيشتري دارد. گاهي مشاغل خاصي باعث ايجاد عفونت‌هاي نادر و مقاوم به درمان مي‌شود، مانند زخم‌هاي مزمن در دست ماهيگيران و ماهي فروشان كه حتي گاهي نياز به جراحي دارند.

همچنين گاهي در كف پاي ورزشكاران و كاركنان استخر و سونا‌، زگيل‌هاي شديد و متعدد بروز مي‌كند يا در دست قصاب‌ها كه مرتب دست‌هاي خيس و مرطوب دارند زگيل ايجاد مي‌شود.

آلودگي وسايل و لباس‌هاي كار، مي‌تواند باعث برگشت و تكرار ضايعات درمان شده شود. در بعضي از مشاغل پوست در معرض خطر سوختگي قرار دارد. اسيدها، قلياها، سيمان، فنل و فسفر موادي هستند كه مي‌توانند باعث سوختگي پوست و درصورت جذب پوستي، موجب مسموميت و نارسايي كبدي و كليوي شوند كه حتي گاهي براي كامل شدن درمان فرد نياز به جراحي پيدا مي‌كند.

گاهي علائم سوختگي پس از چند ساعت شروع شده و ادامه تماس با مواد باعث صدمات بيشتري مي‌شود از جمله: قرمزي، التهاب، سوزش، خارش و سياه‌شدن بافت زيرين پوست و ايجاد زخم عميق در آن.

اگزما
اگزما نوعي عارضه پوستي محسوب مي‌شود كه مي‌تواند در مدت زماني كوتاه پيشرفت كند و سلامت پوست بدن انسان را به خطر بيندازد. به گفته دكتر قريب، واژه اگزما از زبان يونان باستان گرفته شده و به معني «كورك و جوش‌هاي پوستي» است. طبق آمار‌هايي كه به دست آمده، يك نفر از هر 5 كودك و همچنين يك نفر از هر 10 بزرگسال به اين عارضه مبتلا مي‌شوند.

اين‌ بيماري‌ خصوصا در پوست‌ دست‌، سر، صورت‌، پشت‌ گردن‌ يا آرنج‌ و زانو رخ‌ مي‌دهد كه انواع‌ آن‌ عبارتند از: اگزماي‌ آتوپيك‌ (كه‌ در افرادي‌ كه‌ مستعد آلرژي‌ هستند رخ‌ مي‌دهد و خصوصا در شيرخواران‌ شايع‌ است)، اگزماي‌ سكه‌ مانند (كه‌ در بزرگسالان‌ رخ‌ مي‌دهد و علت‌ آن‌ ناشناخته‌ است‌) و اگزماي‌ دست ( كه‌ معمولا در اثر تحريك‌ با يك‌ ماده‌ تحريك‌كننده‌ ايجاد مي‌شود).

واكنش‌ آلرژيك‌ به‌ چيزهاي‌ بسيار متنوع‌ از جمله‌: غذاهايي‌ مثل‌ تخم‌مرغ‌، گندم‌، شير يا غذاهاي‌ دريايي‌، پارچه‌‌هاي پشمي‌، لوسيون‌ها و پمادهاي‌ پوستي‌، صابون‌ها و پاك‌كننده‌ها، گياهان‌، مواد مورد استفاده‌ در دباغي‌ و رنگ‌ها و داروهاي‌ موضعي‌ سبب ايجاد اگزماي پوستي مي‌شود.

دكتر قريب خاطر نشان كرد با انجام چند راهكار بسيار ساده مي‌توان به نحو چشمگيري از اين بيماري پيشگيري كرد:

- پوشيدن‌ لباس‌ نخي‌ گشاد براي‌ كمك‌ به‌ جذب‌ عرق‌

- حتي‌المقدور به‌ حداقل‌ رساندن‌ استرس‌

- كوتاه‌ كردن‌ مرتب‌ ناخن‌ها و دستكش نرم به‌ دست‌ كردن‌ به‌ هنگام‌ خواب‌ براي‌ جلوگيري‌ از خارش‌. توجه‌ داشته‌ باشيد كه‌ خاراندن‌ اگزما را بدتر مي‌كند.

- كمتر حمام‌ بگيريد تا از خشكي‌ زياد پوست‌ اجتناب‌ شود. صابون‌ و آب‌ ممكن‌ است‌ باعث‌ شعله‌ور شدن‌ بيماري‌ شوند. به‌ هنگام‌ حمام‌ گرفتن‌، از صابون‌هاي‌ غيرچرب‌ مخصوص‌ و آب‌ ولرم‌ استفاده‌ كنيد. نواحي‌ ملتهب‌ را صابون‌ نزنيد.

- پس‌ از حمام‌ بلافاصله‌ از كرم‌ نرم‌ و مرطوب‌كننده‌ استفاده‌ كنيد.

- از قرار گرفتن‌ در معرض‌ تغييرات‌ دمايي‌ شديد (سرما يا گرماي‌ زياد) خودداري‌ كنيد.

منبع : سایت ایران حال دات کام

مثل مگس زندگی نکنیم

       دیروز پس از یک هفته که مگسی در خانه ام میگشت، جنازه اش را روی میز کارم پیدا کردمیک هفته بود که با هم زندگی میکردیم. شبها که دیر میخوابیدم، تا آخرین دقیقه ها دور سرم میچرخید. صبح ها اگر دیر از خواب بیدار می شدم، خبری از او هم نبود. شاید او هم مانند من، سر بر کتابی گذاشته و خوابیده بود
در گشت و گذار اینترنتی، متوجه شدم که عمر بسیاری از مگس های خانگی در دمای معمولی حدود ۷ تا ۲۱ روز است
با خودم... شمردم. حدود ۷ روز بود که این مگس را میدیدم. این مگس قسمت اصلی یا شاید تمام عمرش را در خانه ی من زندگی کرده بود. احساسم نسبت به او تغییر کرد. به جسدش که بیجان روی میز افتاده بود، خیره شده بودم
غصه خوردم. این مگس چه دنیای بزرگی را از دست داده است. لابد فکر میکرده «دنیا» یک خانه ی ۵۰ متری است که روزها نور از «ماوراء» به درون آن می تابد و شبها، تاریکی تمام آن را فرا میگیرد. شاید هم مرا بلایی آسمانی میدیده که به مکافات خطاهایش، بر او نازل گشته ام
شاید نسبت آن مگس به خانه ی من، چندان با نسبت من به عالم، متفاوت نباشد
من مگس های دیگر خانه ام را با این دقت نگاه نکرده ام. شاید در میان آنها هم رقابت برای اینکه بر کدام طبقه کتابخانه بنشینند وجود داشته
شاید در میان آنها هم مگس دانشمندی بوده است که به دیگران «تکامل» می آموخته و میگفته که ما قبل از اینکه «بال» در بیاوریم، شبیه این انسانهای بدبخت بوده ایم
 
شاید به تناسخ هم اعتقاد داشته باشند و فکر کنند در زندگی قبلی انسانهایی بوده اند که در اثر کار نیک، به مقام «مگسی» نائل آمده اند
شاید برخی از آنها فیلسوف بوده باشند. شاید در باره فلسفه ی زندگی مگسی، حرف ها گفته و شنیده باشند

شاید برخی از آنها تمام عمر را با حسرت مهاجرت به خانه ی همسایه سر کرده باشند
مگسی را یادم میآید که تمام یک هفته ی عمرش را پشت شیشه نشسته بود به امید اینکه روزی درها باز شود و به خانه ی همسایه مهاجرت کند…

مگس دیگری را یادم آمد که تمام هفت روز عمرش را بی حرکت بر سقف دستشویی نشسته بود. تو گویی که فکر میکرد با برخواستن از سقف، سقوط خواهد کرد. یا شاید از ترس اینکه بیرون این اتاق بسته ی محبوس، جهنمی برپاست…

بالای سر مگس مرده نشستم و با او حرف زدم
کاش میدانستی که دنیا بسیار بزرگ تر از این خانه ی کوچک است
کاش جرأت امتحان کردن دنیاهای جدید را داشتی
 
کاش تمام عمر هفت روزه ی خود را بر نخستین دانه ی شیرینی که روی میز من دیدی، صرف نمیکردی
کاش لحظه ای از بال زدن خسته نمیشدی، وقتی که قرار بود برای همیشه اینجا روی این میز، متوقف شوی
آن مگس را روی میزم نگاه خواهم داشت تا با هر بار دیدنش به خاطر بیاورم که
عمر من در مقایسه با عمر جهان از عمر این مگس نیز کوتاه تر است. شاید در خاطرم بماند که دنیا، بزرگتر و پیچیده تر از چیزی است که می بینم و می فهمم. شاید در خاطرم بماند که بر روی نخستین شیرینی زندگی، ماندگار نشوم
نمیخواهم مگس گونه زندگی کنم. بر می خیزم. دنیا را میگردم و به خاطر خواهم سپرد که عمر کوتاه است و دنیا، بزرگ
بزرگتر و متنوع تر از چیزی که چشمانم، به من نشان میدهد

نگاه کردن به جلو راحت‌تر از تجزیه و تحلیل کردن گذشته است، برای اینکه شما بیشتر تمایل دارید چیزهای جدید را تجربه کنید. اما هم اکنون شما به خاطر اینکه از زمان حال فرارکنید روی آینده تمرکز کرده‌اید. زمان کافی برای کار و فعالیت‌های جدید خود اختصاص بدهید و قبل از اینکه دیر بشود کارهایی که لازم است را انجام دهید